مقطع تحصیلی و نوع تلقی از رفتار مشارکتی
جدول ۴-۱۱- توزیع فراوانی اعضا برحسب مقطع تحصیلی و نوع تلقی از رفتار مشارکتی
با توجه به نتایج این جدول می توان گفت که به ترتیب ۷۸٫۷ در صد، ۸۲٫۱ درصد و ۵/۸۷ درصد دانشجویان مقطع کارشناسی، ارشد و دکترا دارای تلقی مثبت از رفتار مشارکتی هستند. ۲۱٫۳ درصد دانشجویان مقطع کارشناسی، ۱۷٫۹ درصد دانشجویان مقطع ارشد دارای تلقی منفی هستند. کمترین فراوانی مربوط به مقطع دکترا که این رقم در بین دانشجویان این مقطع به ۱۲٫۵ درصد می رسد.
مقطع تحصیلی و نوع باورهای سیاسی و مدنی
جدول شماره ۴-۱۲- توزیع فراوانی اعضا برحسب گروه تحصیلی و نوع باورهای سیاسی و مدنی
با توجه به نتایج جدول می توان بیان کرد که در نوع باورهای سیاسی و مدنی کدام گروه تحصیلی بیشترین و کمترین فراوانی را دارا هستند. در باورهای مدنی گروه تحصیلی هنر و معماری (۳۶٫۷ درصد) بیشترین فراوانی و پس از آن علوم انسانی با ۲۳٫۷ درصد، فنی و مهندسی با ۲۳٫۴ درصد، کشاورزی و دامپروری ۲۱٫۲ درصد و علوم پایه ۲۰٫۲ درصد قرار می گیرند؛ از سوی دیگر در مورد تمایل دانشجویان به باورهای سنتی می توان گروه های تحصیلی را از کمترین فراوانی چنین مرتب کرد: گروه تحصیلی هنر و معماری ۶۳٫۳ درصد، علوم انسانی ۷۶٫۳ درصد، فنی و مهندسی ۷۶٫۶ درصد، کشاورزی ۷۸٫۸ درصد و علوم پایه ۷۹٫۸ درصد قرار می گیرند. در بین گروه های تحصیلی به غیر از هنر و معماری تفاوت محسوسی در نوع باورها دیده نمی شود.
گروه تحصیلی نوع تلقی از رفتار مشارکتی سیاسی و مدنی
جدول شماره ۴-۱۳- توزیع فراوانی اعضا برحسب گروه تحصیلی و نوع تلقی از رفتار مشارکتی
افراد با تلقی مثبت به مشارکت در گروه تحصیلی هنر و معماری با ۹۰ درصد بیشترین فراوانی و گروه های تحصیلی فنی – مهندسی ۸۵٫۱ درصد، علوم پایه ۸۴ درصد، علوم انسانی با ۸۱٫۷ درصد و کشاورزی و دامپروری ۷۱٫۷ درصد در رده های بعدی قرار دارند؛ اما گروه های تحصیلی که دارای تلقی منفی نسبت به مشارکت سیاسی و مدنی یا به عبارتی منفعل می باشند از بیشترین به کمترین فراوانی شامل گروه تحصیلی کشاورزی و دامپزشکی ۲۸٫۳ درصد، علوم انسانی ۱۸٫۳ درصد، علوم پایه ۱۶ درصد، فنی – مهندسی ۱۴٫۹ درصد و آخرین گروه تحصیلی با کمترین فراوانی هنر و معماری ۱۰ درصد قرار دارند.
محل زندگی و نوع باورها
جدول شماره ۴-۱۴- توزیع فراوانی اعضا برحسب وضعیت محل زندگی و نوع باورها
۶/۲۸ درصد از دانشجویانی که محل زندگی خود را مرکز استان قرار داده اند دارای باورهای مدنی می باشند همین رقم برای ساکنین شهرستان ۲۰ درصد و روستا ۲۳٫۵ درصد می باشد. در باورهای سنتی ۷۱٫۴ درصد از مرکز استان، ۸۰ درصد از شهرستان و ۷۶٫۵ درصد از روستا را شامل می شود.
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید. |
محل زندگی و تلقی از نوع رفتار مشارکتی
جدول شماره ۴-۱۵- توزیع فراوانی اعضا برحسب وضعیت محل زندگی و تلقی از نوع رفتار مشارکتی
با توجه به آنچه از جدول مشخص می باشد ۸۲٫۷ درصد از کسانی که ساکن مرکز استان هستند دارای بیشترین فراوانی از تلقی مثبت نسبت به ساکنین شهرستان (۸۱٫۵ درصد) و روستا (۷۱٫۴ درصد) می باشند. در تلقی منفی از بیشترین فراوانی به ساکنین روستا با ۲۸٫۶ درصد تعلق دارد و سپس ساکنین شهرستان ۱۸٫۵ درصد و ساکنین استان ۱۷٫۳ می باشند.
وضعیت تحصیلی والدین و نوع باورهای مدنی و سیاسی
جدول شماره ۴-۱۶- توزیع فراوانی اعضا برحسب وضعیت تحصیلات والدین و نوع باورها
۲۲٫۲ درصد از پاسخگویانی که تحصیلات والدینشان را بی سواد اعلام کرده اند دارای باورهای مدنی می باشند برای زیر دیپلم ۲۰٫۶ درصد، دیپلم ۲۰٫۶ درصد، لیسانس و فوق لیسانس ۲۲٫۶ درصد و دکترا ۸۷٫۵ درصد می باشد. در باورهای سنتی از بیشترین فراوانی به کمترین فراوانی دکترا درصد، زیر دیپلم ۷۹٫۴ درصد، بی سواد ۷۷٫۸ درصد، لیسانس و فوق لیسانس ۷۷٫۴ درصد، دیپلم با ۷۳٫۴ و دکترا کمترین فراوانی ۱۲٫۵ درصدکه می باشد قرار دارند.
وضعیت تحصیلات والدین و نوع رفتار مشارکتی
جدول ۴-۱۷ توزیع فراوانی اعضا برحسب وضعیت تحصیلات والدین و نوع رفتار مشارکتی
با توجه به نتایج این جدول می توان گفت ۸۳٫۳ درصد افرادی که والدینشان دارای تحصیلات بی سواد و همچنین ۸۲٫۵ درصد تحصیلات زیر دیپلم دارای تلقی مثبت از مشارکت هستند؛ درحالی که این رقم برای گروه دیپلم ۸۰ درصد، لیسانس و فوق لیسانس ۷۸٫۵ درصد و دکترا ۵۰ درصد می رسد. همچنین می توان گفت بر اساس نتایج حاصله از جدول افرادی که والدینی دارای تحصیلات دکترا دارند به نسبت به سایر گروه های دیگر دارای تلقی بینابینی از مشارکت هستند.
وابستگی و تعلقات مذهبی و نوع باورهای مدنی و سیاسی
جدول ۴-۱۸- توزیع فراوانی اعضا برحسب وابستگی و تعلقات مذهبی و نوع باورها
۲۳ درصد از کسانی که مذهب خود را شیعه اعلام کردند دارای باورهای مدنی می باشند. افراد سنی مذهب (۲۳٫۸ درصد) نیز همین باور را دارند. در باورهای سنتی ۷۷ درصد شیعه، ۷۶٫۲ درصد سنی و سایر نیز صفر می باشد.
وابستگی و تعلقات مذهبی نوع تلقی از رفتار مشارکتی سیاسی
جدول ۴-۱۹- توزیع فراوانی اعضا برحسب وابستگی و تعلقات مذهبی و نوع رفتار مشارکتی
با توجه به جدول ۱۹-۴- ۸۱ درصد شیعه دارای تلقی مثبت از مشارکت می باشند درحالی که این رقم برای اهل تسنن و سایر به ترتیب ۷۱٫۴ درصد و ۱۰۰ درصد می باشد. ۱۹ درصد شیعه دارای تلقی منفی از مشارکت درحالی که این رقم برای اهل تسنن ۶/۲۸ درصد می رسد.
قومیت و نوع باورهای مدنی و سیاسی
جدول ۴-۲۰- توزیع فراوانی اعضا برحسب وضعیت قومیت و نوع باورها
بر اساس نتایج جدول می توان گفت بیشترین فراوانی ۲۶٫۷ درصد در باورهای مدنی مربوط به لرها و سپس فارس ها ۲۴ درصد، کرد و سایر به طور مشترک ۲۰ درصد و ترک ۱۱٫۳ درصد می رسد. در باورهای سنتی بیشترین فراوانی ۸۸٫۵ درصد مربوط به گروه ترک می باشد. سایر و کرد به طور مشترک ۸۰ درصد، ۷۶ درصد مربوط به فارس ها و سپس افراد متعلق به گروه لرها قرار می گیرند که این رقم در این گروه به ۷۳٫۳ درصد می رسد.
قومیت و نوع تلقی از رفتار مشارکتی سیاسی و مدنی
جدول ۴-۲۱- توزیع فراوانی اعضا برحسب وضعیت قومیت و نوع تلقی از رفتار مشارکتی
کردها و گروه فارس ها هر یک به طور مشترک ۸۰ درصد مشارکتی فعال دارند از سوی دیگر سایر ۵۷٫۶ درصد، لرها ۸۶٫۷ درصد و ترک ها ۸۴٫۶ درصد از کل پاسخگویان را تشکیل می دهند. گروه هایی که مشارکت منفعل دارند به ترتیب بیشترین فراوانی سایر ۴۲٫۹ درصد، کرد و فارس ۲۰ درصد، ترک ۱۵٫۴ درصد و لر ۱۳٫۳ درصد می باشند.
میزان اعتماد و باورهای سیاسی و مدنی
جدول ۴-۲۲- توزیع فراوانی اعضا برحسب اعتماد و نوع باورهای سیاسی و مدنی
با توجه به نتایج جدول می توان گفت که بیشترین فراوانی در باورهای سنتی با ۲۳٫۸ درصد مربوط به کسانی می باشد که اعتماد اجتماعی متوسطی دارند. درحالی که این رقم بین افرادی که اعتماد بالاتری دارند به ۲۱٫۷ درصد می رسد. از سوی دیگر افرادی که اعتماد پایین تری دارند ۸۳٫۳ درصد، افرادی که اعتماد متوسط دارند ۷۶٫۲ درصد و ۷۸٫۳ درصد افرادی که اعتماد بالاتری دارند به باورهای مدنی تمایل نشان داده اند.
میزان اعتماد و نوع رفتار مشارکتی سیاسی و مدنی
جدول ۴-۲۳- توزیع فراوانی اعضا برحسب اعتماد اجتماعی و نوع تلقی از رفتار مشارکتی سیاسی
بر اساس نتایج جدول ۴-۲۳- ۷۵ درصد افرادی که دارای مشارکتی فعال می باشند از اعتماد پایین تری برخوردارند. درحالی که این رقم برای کسانی که اعتماد اجتماعی بالاتری از خود بروز می دهند به ۸۸ درصد و در اعتماد متوسط به ۷۸ درصد می رسد. در مشارکت منفعل ۲۵ درصد افرادی که اعتماد پایین تری دارند، در اعتماد متوسط ۲۲ درصد و کسانی که اعتماد بالاتری دارند که به ۱۲ درصد می رسد قرار دارند.
۱۷- میزان تمایل به همکاری با نهادهای داوطلبانه و نوع باورهای سیاسی و مدنی
جدول ۴-۲۴- توزیع فراوانی اعضا برحسب تمایل به همکاری با نهادهای داوطلبانه و نوع باورها
۶/۲۸ درصد از دانشجویانیکه دارای تمایلات منفی به همکاری با نهادهای داوطلبانه هستند دارای باورهای مدنی هستند درحالی که این رقم برای افرادی که دارای تمایلات مثبت به همکاری هستند به ۲۱ درصد میرسد. از سوی دیگر ۴/۷۱ درصد از افرادی که دارای تمایلات منفی به همکاری های داوطلبانه هستند نسبت به کسانیکه در این گروه دارای تمایلات مثبت به همکاری با ۷۹ درصد هستند از لحاظ باورهای مدنی در سطح پایین تری قرار دارند.
۱۸- میزان تمایل به همکاری با نهادهای داوطلبانه و نوع تلقی از رفتار مشارکتی
جدول ۴-۲۵- توزیع فراوانی اعضا برحسب تمایل به همکاری با نهادهای داوطلبانه و نوع تلقی از رفتار مشارکتی
بر اساس جدول فوق ۶/۶۸ از دانشجویانیکه دارای تمایلات منفی به همکاری با نهادهای داوطلبانه هستند دارای تلقی مثبت یا فعالانه نسبت به مشارکت هستند درحالی که این رقم برای افرادی که دارای تمایلات مثبت به همکاری هستند به ۹/۸۴ درصد میرسد. از دیگر سو ۴/۳۱ افرادی که دارای تلقی منفی به همکاری با نهادهای داوطلبانه هستند نوع تلقی از رفتار مشارکتی منفی یا منفعلانه است. درحالی که این رقم برای افرادی که دارای تلقی مثبت هستند به ۴/۱۵ هستند.
۱۹- عضویت پیشین در گروه های داوطلبانه و نوع باورهای سیاسی و مدنی
جدول ۴-۲۶- توزیع فراوانی اعضا برحسب عضویت پیشین در گروه های داوطلبانه و نوع باورها
بر اساس نتایج جدول ۴-۲۶- می توان گفت که بیشترین فراوانی (۲۵٫۲) در باورهای مدنی مربوط به کسانی است که سابقه عضویت پیشین در فعالیت های اجتماعی را نداشته اند کمترین فراوانی (۱۹٫۳ درصد) مربوط به کسانی است که سابقه عضویت پیشین در فعالیت های اجتماعی را داشته اند. از جانب دیگر بیشترین فراوانی (۸۰٫۷ درصد) در باورهای سنتی مربوط به کسانی می باشد که سابقه فعالیت های پیشین را داشته اند. ۷۴٫۸ درصد مربوط به افرادی است که سابقه عضویت پیشین در گروه های اجتماعی را نداشته اند.
۲۰- عضویت پیشین در گروه های داوطلبانه و نوع تلقی از مشارکت سیاسی و مدنی
جدول ۴-۲۷- توزیع فراوانی اعضا برحسب عضویت پیشین در گروه های داوطلبانه و نوع تلقی از رفتار مشارکتی
۷۹٫۸ درصد از افرادی که سابقه پیشین در انجمن ها نداشته اند دارای مشارکت فعال می باشند و این رقم برای افرادی که دارای سابقه عضویت بوده اند به ۸۱٫۵ درصد می رسد. از سوی دیگر در مشارکت منفعل کسانی که سابقه عضویت پیشین نداشته اند به ۲۰٫۲ درصد می رسد و این رقم برای کسانی که دارای سابقه عضویت پیشین بوده اند به ۱۸٫۵ درصد می رسد.
گفتار دوم: تحلیل آماری نتایج و داده ها
در این بخش از تحقیق به بررسی فرضیات تحقیق می پردازیم. در این بخش برای آزمون فرضیات از آزمون هایی چون تی تست، تحلیل واریانس یک طرفه، ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است.
فرضیه نخست: به نظر می رسد بین اعتماد اجتماعی و نوع باورها رابطه وجود دارد.
جدول شماره ۴-۲۸- آزمون رابطه بین اعتماد اجتماعی و نوع باورها
آزمون آماری | اعتماد/ نوع باورها |
ضریب همبستگی | ۱۲۳/۰- |
سطح معناداری | ۰۱۶/۰ |
تعداد معتبر | ۳۷۷ |
اعتماد اجتماعی و نوع باورها. با توجه به مقادیر به دست آمده برای ضریب همبستگی پیرسون (۱۲۳/۰-) و سطح معناداری (۰۱۶/۰) می توان گفت طبق یافته های جدول با اطمینان ۹۵ درصد و سطح خطای ۵ درصد رابطه معناداری بین دو متغیر میزان اعتماد و نوع باورها وجود دارد؛ بنابراین رابطه متوسط غیرمستقیم وجود دارد و فرضیه مذکور تأیید می شود. در واقع هرچه میزان سطح اعتماد اجتماعی افراد بیشتر باشد به سمت باورهای مدنی بیشتر تمایل نشان می دهند؛ بنابراین نظریه پاتنام که مبتنی بر این بود سطح افزایش اعتماد اجتماعی منجر به آگاهی های سیاسی افراد می شود در این فرضیه به تأیید میرسد.
فرضیه دوم: به نظر می رسد بین اعتماد اجتماعی و نوع تلقی از مشارکت رابطه وجود دارد.
جدول شماره ۴-۲۹-آزمون رابطه بین اعتماد اجتماعی و نوع تلقی از مشارکت
آزمون آماری | اعتماد/ نوع تلقی از مشارکت |
ضریب همبستگی | ۱۱۲/۰ |
سطح معناداری | ۰۳۰/۰ |
تعداد معتبر | ۳۷۷ |
۲- اعتماد اجتماعی و نوع تلقی از رفتار مشارکتی. با توجه به مقادیر به دست آمده برای ضریب همبستگی پیرسون (۱۱۲/۰) و سطح معناداری (۰۳۰/۰) می توان گفت طبق یافته های جدول با اطمینان ۹۵ درصد و سطح خطای ۵ درصد بین میزان اعتماد و نوع تلقی از مشارکت رابطه متوسط وجود دارد؛ بنابراین فرضیه مذکور تأیید می شود. در واقع هرچه میزان اعتماد اجتماعی فرد بالاتر باشد نوع تلقی از مشارکت مثبت یا فعالانه است. اعتماد و نوع تلقی از مشارکت از ابعاد ذهنی روابط بین دو متغیر می باشند. در این فرضیه می خواهیم به این نتیجه برسیم که پس از همبستگی بین این دو متغیر آیا در بعد عملی از سطح مشارکت و فعالیت های سیاسی و اجتماعی نوع همبستگی مثبت یا منفی می باشد.
فرضیه سوم: به نظر می رسد بین اعتماد اجتماعی و فعالیت های سیاسی و اجتماعی رابطه وجود دارد.
جدول شماره ۴-۳۰- آزمون رابطه بین اعتماد اجتماعی و فعالیت های سیاسی و اجتماعی
آزمون آماری | اعتماد/ فعالیت های سیاسی و اجتماعی |
ضریب همبستگی | ۲۳۹/۰ |
سطح معناداری | ۰۰۰/۰ |
تعداد معتبر | ۳۷۷ |
۳- اعتماد اجتماعی و فعالیت های سیاسی و اجتماعی. با توجه به مقادیر به دست آمده برای ضریب همبستگی پیرسون (۲۳۹/۰) و سطح معناداری (۰۰۰/۰) طبق یافته های جدول با اطمینان ۹۹ درصد و سطح خطای ۱ درصد می توان گفت میزان اعتماد و میزان فعالیت های سیاسی و اجتماعی رابطه متوسط وجود دارد؛ بنابراین فرضیه مذکور تأیید می شود. در واقع هرچه میزان اعتماد اجتماعی فرد بالاتر باشد بیشتر به سمت فعالیت های سیاسی و اجتماعی گرایش پیدا می کند؛ بنابراین این فرضیه تأییدکننده نظریه پاتنام است. ازنظر وی اعتماد ناشی از دو منبع می باشد یعنی هنجارهای معامله متقابل و شبکه های مشارکت مدنی. پس با توجه به فرضیه قبلی و این فرضیه می توان نتیجه گرفت که اعتماد عامل مهمی در مشارکت قلمداد می شود، بنابراین همکاری را تسهیل می کند و هرچه سطح اعتماد در یک جامعه بالاتر باشد، احتمال همکاری هم بیشتر خواهد بود.
فرضیه چهارم: به نظر می رسد بین عضویت پیشین در انجمن های داوطلبانه با نوع باورها رابطه وجود دارد.
جدول شماره ۴-۳۱- آزمون رابطه بین میزان عضویت پیشین در انجمن های داوطلبانه و باورها
آزمون آماری | عضویت پیشین در انجمن های داوطلبانه / باورها |
ضریب همبستگی | ۱۱۱/۰ |
سطح معناداری | ۰۳۱/۰ |
تعداد معتبر | ۳۷۷ |
۴- عضویت پیشین در انجمن های داوطلبانه با نوع باورها. با توجه به مقادیر به دست آمده برای ضریب همبستگی پیرسون (۱۱۱/۰) و سطح معناداری (۰۳۱/۰) می توان گفت با اطمینان ۹۵ درصد و سطح خطای ۵ درصد بین میزان عضویت پیشین در انجمن های داوطلبانه با نوع باورها رابطه ضعیفی وجود دارد؛ بنابراین فرضیه مذکور تأیید می شود. هرچند این نظریه تأیید شد ولی به طور قاطع بر اساس نوع همبستگی بین فرضیه فوق نمیتوان گفت عضویت پیشین در نهادهای داوطلبانه بر روی باورها می تواند تأثیر صد در صد و مستقیمی می گذارد.
فرضیه پنجم: به نظر می رسد بین عضویت پیشین در انجمن های داوطلبانه و نوع تلقی از مشارکت رابطه وجود دارد.
جدول شماره ۴-۳۲- آزمون رابطه بین عضویت پیشین در انجمن های داوطلبانه و نوع تلقی از مشارکت
آزمون آماری | عضویت پیشین در انجمن های داوطلبانه / نوع تلقی از مشارکت |
ضریب همبستگی | ۰۲۵/۰ |
سطح معناداری | ۶۳۱/۰ |
تعداد معتبر | ۳۷۷ |
۵- عضویت پیشین در انجمن های داوطلبانه و نوع تلقی از مشارکت. با توجه به مقادیر به دست آمده برای ضریب همبستگی پیرسون (۰۲۵/۰) و سطح معناداری (۶۳۱/۰) می توان گفت بین میزان عضویت پیشین در انجمن های داوطلبانه و نوع تلقی از مشارکت همبستگی وجود ندارد؛ بنابراین فرضیه مذکور رد می شود. به عبارتی سابقه عضویت پیشین نمیتواند به عمل مهم در روند تلقی مثبت یا منفی نسبت مشارکت پذیری افراد باشد بنابراین میتوان نتیجه گرفت تلقی از مشارکت در تمام اقشار جامعه با توجه به آگاهی، رسانه های جمعی، دید مثبت به ساختار نظام سیاسی می تواند مشارکت حداکثری به بار بیاورد.
فرضیه ششم: به نظر می رسد بین عضویت پیشین در انجمن های داوطلبانه و فعالیت های سیاسی و اجتماعی رابطه وجود دارد.
جدول شماره ۴-۳۳- آزمون رابطه بین عضویت پیشین در انجمن های
داوطلبانه و فعالیت های سیاسی و اجتماعی
آزمون آماری | عضویت پیشین در انجمن های داوطلبانه / فعالیت های سیاسی و اجتماعی |
ضریب همبستگی | ۶۲۲/۰ |
سطح معناداری | ۰۰۰/۰ |
تعداد معتبر | ۳۷۷ |
۶- عضویت پیشین در انجمن های داوطلبانه با فعالیت های سیاسی و اجتماعی. با توجه به مقادیر به دست آمده برای ضریب همبستگی پیرسون (۶۲۲/۰) و سطح معناداری (۰۰۰/۰) می توان گفت با اطمینان ۹۹ درصد و سطح خطای ۱ درصد بین میزان عضویت پیشین در انجمن های داوطلبانه با فعالیت های سیاسی و اجتماعی رابطه بالایی وجود دارد؛ بنابراین فرضیه مذکور تأیید می شود. طبق نظر پاتنام همکاری و تعامل می تواند دارای ارتباطات درونی، خود تقویت کننده و خود افزاینده می باشند. به عبارتی کسانی که سابقه عضویت پیشین در انجمن ها دارند نسبت به افرادی که همچنین فعالیتی ندارند به سمت مشارکت عملی در فعالیت های سیاسی اجتماعی می روند. کارهای تشکیلاتی و افزایش آگاهی نسبت به روند انجمن ها باعث می شود افرادی که قبلاً سابقه فعالیت داشته اند نسبت به این فعالیت ها در بازده زمانی دیگر اقدام کنند.
فرضیه هفتم: بین تمایل به همکاری با انجمن های داوطلبانه و نوع باورها رابطه وجود دارد.
جدول شماره ۴-۳۴- آزمون رابطه بین تمایل به همکاری با انجمن های داوطلبانه و نوع باورها
آزمون آماری | تمایل به همکاری با انجمن های داوطلبانه / نوع باورها |
ضریب همبستگی | ۲۰۵/۰- |
سطح معناداری | ۰۰۰/۰ |
تعداد معتبر | ۳۷۷ |
۷- تمایل به همکاری با انجمن های داوطلبانه و نوع باورها. با توجه به مقادیر به دست آمده برای ضریب همبستگی پیرسون (۲۰۵/۰-) و سطح معناداری (۰۰۰/۰) می توان گفت طبق یافته های جدول با اطمینان ۹۹ درصد و سطح خطای ۱ درصد رابطه معناداری بین دو متغیر میزان تمایل به همکاری با انجمن های داوطلبانه و نوع باورها وجود دارد؛ بنابراین نوع رابطه متوسط غیرمستقیم است و فرضیه مذکور تأیید می شود. بر این اساس افرادی که تمایل به همکاری با انجمن های داوطلبانه دارند به سمت باورهای مدنی گرایش دارند.
فرضیه هشتم: بین تمایل به همکاری با انجمن های داوطلبانه و نوع تلقی از مشارکت رابطه وجود دارد.
جدول شماره ۴-۳۵- آزمون رابطه بین تمایل به همکاری با انجمن های داوطلبانه و نوع تلقی از مشارکت
آزمون آماری | تمایل به همکاری با انجمن های داوطلبانه / نوع تلقی از مشارکت |
ضریب همبستگی | ۱۹۹/۰ |
سطح معناداری | ۰۰۰/۰ |
تعداد معتبر | ۳۷۷ |
۸- تمایل به همکاری با انجمن های داوطلبانه و نوع تلقی از مشارکت. با توجه به مقادیر به دست آمده برای ضریب همبستگی پیرسون (۱۹۹/۰) و سطح معناداری (۰۰۰/۰) می توان گفت با اطمینان ۹۹ درصد و سطح خطای ۱ درصد بین میزان تمایل به همکاری با انجمن های داوطلبانه و نوع تلقی از مشارکت رابطه متوسطی وجود دارد؛ بنابراین فرضیه مذکور تأیید می شود. بر این اساس افرادی که تمایل به همکاری با انجمن های داوطلبانه دارند دارای تلقی مثبت نسبت به مشارکت هستند.
فرضیه نهم: بین تمایل به همکاری با انجمن های داوطلبانه و فعالیت های سیاسی و اجتماعی رابطه وجود دارد.
جدول شماره ۴-۳۶- آزمون رابطه بین تمایل به همکاری با انجمن های داوطلبانه و نوع مشارکت
آزمون آماری | تمایل به همکاری با انجمن های داوطلبانه / فعالیت های سیاسی و اجتماعی |
ضریب همبستگی | ۱۹۹/۰ |
سطح معناداری | ۰۰۰/۰ |
تعداد معتبر | ۳۷۷ |
۹-تمایل به همکاری با انجمن های داوطلبانه و فعالیت های سیاسی و اجتماعی. با توجه به مقادیر به دست آمده برای ضریب همبستگی پیرسون (۱۹۹/۰) و سطح معناداری (۰۰۰/۰) می توان گفت با اطمینان ۹۹ درصد و سطح خطای ۱ درصد بین میزان تمایل به همکاری با انجمن های داوطلبانه و نوع تلقی از مشارکت رابطه متوسطی وجود دارد؛ بنابراین فرضیه مذکور تأیید می شود. بر این اساس افرادی که تمایل به همکاری با انجمن های داوطلبانه دارند به فعالیت های سیاسی و اجتماعی روی میآورند.
فرضیه دهم: به نظر میرسد بین جنسیت و فرهنگ سیاسی رابطه وجود دارد.
جدول شماره ۴-۳۷- آزمون رابطه بین جنسیت و فرهنگ سیاسی
۱۰- جنسیت و فرهنگ سیاسی.جهت پاسخگویی به این پرسش که آیا میانگین نمره های میزان فرهنگ سیاسی در بین دانشجویان دختر و پسر متفاوت است یا خیر، از آزمون تفاوت میانگینها و یا تی مستقل استفاده گردیده است. با توجه به مقادیر T (۲۳۵) و سطح معناداری (۹۲/۰) می توان استنباط کرد که تفاوت میانگینها از لحاظ آماری معنادار نیست؛ بنابراین میتوان گفت که فرضیه مذکور مورد تأیید قرار نمیگیرد. به عبارتی دیگر، می توان گفت نوع فرهنگ سیاسی دانشجویان دختر و پسر باهم تفاوتی ندارد.
فرضیه یازدهم: به نظر میرسد بین مقطع تحصیلی و فرهنگ سیاسی رابطه وجود دارد.
جدول شماره ۴-۳۸- آزمون رابطه بین مقطع تحصیلی و فرهنگ سیاسی
۱۱- مقطع تحصیلی و فرهنگ سیاسی. به منظور بررسی رابطه ببین مقطع تحصیلی و فرهنگ سیاسی از آزمون F استفاده شده است. با توجه به مقادیر F (۷۵۳%) و سطح معناداری (۴۷۲%) می توان نتیجه گرفت که فرهنگ سیاسی در بین دانشجویان برحسب مقطع تحصیلی متفاوت نیست؛ بنابراین فرضیه وجود رابطه بین مقطع تحصیلی و فرهنگ سیاسی تأیید نمی شود؛ بدین معنا که دانشجویان مقاطع مختلف تحصیلی از فرهنگ سیاسی یکسانی برخوردارند.
فرضیه دوازدهم: به نظر می رسد بین گروه تحصیلی و فرهنگ سیاسی رابطه وجود دارد.
جدول شماره ۴-۳۹- آزمون رابطه بین گروه تحصیلی و فرهنگ سیاسی
۱۲- گروه تحصیلی و فرهنگ سیاسی. با توجه به مقادیر F (۴۳۳/۱) و سطح معنی داری (۲۵۳) در جدول شماره ۴-۲-۷- می توان گفت که نوع فرهنگ سیاسی دانشجویان بر حسی گروه تحصیلی متفاوت نیست. می توان نتیجه گرفت که این فرضیه مبنی بر اینکه بین فرهنگ سیاسی و مقطع تحصیلی رابطه معنی داری وجود دارد، تأیید نمی شود.
فرضیه سیزدهم: به نظر می رسد بین محل زندگی و فرهنگ سیاسی رابطه وجود دارد.
جدول شماره ۴-۴۰- آزمون رابطه بین محل زندگی و فرهنگ سیاسی
۱۳- محل زندگی و فرهنگ سیاسی. با توجه به مقادیر به دست آمده برای ضریب همبستگی پیرسون (۳۲/۰-) و سطح معناداری(۵۳۶/۰) میتوان گفت که بین محل زندگی و فرهنگ سیاسی رابطه ای وجود ندارد، بنابراین فرضیه موجود رد می شود.
فرضیه چهاردهم: به نظر می رسد بین تحصیلات والدین و فرهنگ سیاسی رابطه وجود دارد.
جدول شماره ۴-۴۱- آزمون رابطه بین تحصیلات والدین و فرهنگ سیاسی
۱۴-تحصیلات والدین و فرهنگ سیاسی. با توجه به مقادیر به دست آمده برای ضریب همبستگی پیرسون (۳۲/۰) و سطح معناداری(۵۳۶/۰) میتوان گفت که بین تحصیلات والدین و فرهنگ سیاسی رابطه ای وجود ندارد، بنابراین فرضیه موجود رد می شود.
فرضیه پانزدهم: به نظر میرسد بین مذهب و فرهنگ سیاسی رابطه وجود دارد.
جدول شماره ۴-۴۲- آزمون رابطه بین مذهب و فرهنگ سیاسی
۱۵- مذهب و فرهنگ سیاسی. بر اساس مقادیر F (۱۷/۰) و سطح معناداری (۹۹۷) می توان گفت که نوع فرهنگ سیاسی افراد برحسب مذهبشان متفاوت نیست؛ بنابراین این فرضیه مبنی بر اینکه بین مذهب و فرهنگ سیاسی رابطه وجود دارد، تأیید نمی شود.
فرضیه شانزدهم: به نظر می رسد بین قومیت و فرهنگ سیاسی رابطه وجود دارد.
جدول شماره ۴-۴۳- آزمون رابطه بین قومیت و فرهنگ سیاسی
۱۶- قومیت و فرهنگ سیاسی. این جدول نشان دهنده ی رابطه بین قومیت و فرهنگ سیاسی است. با توجه به مقادیر F (۹۱۴/۰) و سطح معناداری (۴۸۵/۰) می توان نتیجه گرفت که فرهنگ سیاسی دانشجویان برحسب مذهب متفاوت نیست؛ بنابراین این فرضیه مبنی بر این که بین قومیت و فرهنگ سیاسی رابطه معنی داری وجود دارد، تأیید نمی شود.
رگرسیون چند متغیره
در تحقیقاتی که از تحلیل رگرسیون استفاده می شود، هدف معمولا پیش بینی یک یا چند متغیر ملاک از یک یا چند متغیر پیش بین است. چنانچه هدف پیش بینی یک متغیر ملاک از چند متغیر پیش بین باشد از مدل رگرسیون چندگانه استفاده می شود. در صورتی که هدف، پیش بینی همزمان چند متغیر ملاک از متغیرهای پیش بین یا زیر مجموعه ای از آنها باشد از مدل رگرسیون چند متغیری استفاده می شود.
در تحقیقات رگرسیون چندگانه هدف پیدا کردن متغیرهای پیش بینی است که تغییرات متغیر ملاک را چه به تنهایی و چه مشترکا پیش بینی کند. ورود متغیرهای پیش بین در تحلیل رگرسیون به شیوه های گوناگون صورت می گیرد. در این جا سه روش اساسی مورد بحث قرار می گیرد:
الف) روش همزمان، ب)روش گام به گام، ج) روش سلسله مراتبی.
در روش همزمان تمام متغیرهای پیش بین با هم وارد تحلیل می شود. در روش گام به گام اولین متغیر پیش بین بر اساس بالاترین ضریب همبستگی صفرمرتبه با متغیر ملاک وارد تحلیل می شود. از آن پس سایر متغیرها پیش بین بر حسب ضریب همبستگی تفکیکی (جزئی) و نیمه تفکیکی (نیمه جزئی) در تحلیل وارد می شود. در این روش پس از ورود هر متغیر جدید ضریب همبستگی نیمه تفکیکی یا تفکیکی ، تمام متغیرهایی که قبلا در معادله وارد شده اند به عنوان آخرین متغیر ورودی مورد بازبینی قرار می گیرد و چنانچه با ورود متغیر جدید معنی داری خود را از دست داده باشد، از معادله خارج می شود. به طور کلی در روش گام به گام ترتیب ورود متغیرها در دست محقق نیست (سرمد و دیگران، ۱۳۷۸: ۱۵۰).
با بهره گرفتن از معادله رگرسیون چند متغیره و به روش مرحله به مرحله به تبیین متغیر وابسته پرداختهایم. در این مرحله تمام متغیرها فاصلهای مورد آزمون رگرسیون چند متغیره قرار گرفتند که نهایتا دو متغیر وارد این معادله شدند. همانگونه که ملاحظه می شود این دو متغیر در مجموع توانسته اند ۵۴ درصد از تغیرات متغیر وابسته را تبیین کنند.
جدول شماره ۴-۴۴- تحلیل چند متغیره گام به گام برای پیش بینی متغیر وابسته فرهنگ سیاسی
نام متغیر | R | R2 | خطای استاندارد | ضریب B | BETA | مقدار افزوده شده به R2 | T | سطح معناداری |
تمایل به همکاری داوطلبانه | ۲۰۹/۰ | ۴۴/۰ | ۹۶۲/۰ | ۷۱۴/۳ | ۱۹۷/۰ | ۰۴۱/۰ | ۸۶۲/۳ | ۰۰۰/۰ |
اعتماد اجتماعی | ۲۳۲/۰ | ۵۴/۰ | ۹۰۳/۰ | ۸۲۱/۱ | ۱۹۳/۰ | ۰۴۹/۰ | ۰۱۶/۲ | ۰۴۵/۰ |
مقادیر R در این جدول عبارتند از ۹/۲۰ درصد مربوط به تمایل به همکاری داوطلبانه و ۲/۲۳ درصد مربوط به اعتماد اجتماعی. این مقادیر نشان میدهد که با ورود هر متغیر به معادله رگرسیون در تغییرات متغییر وابسته تبیین شده است. مقادیر افزوده شده به R2 نشان میدهد که با ورود هر متغیر به معادله رگرسیونی چند درصد بر میزان R2 افزوده شده است. مقادیر Beta نشان می دهند که رابطه متغیرهای وارد شده به معادله رگرسیون چند متغیره با متغیر وابسته دارای جهت مثبت میباشند. بدین معنا با افزایش تمایل به همکاری داوطلبانه و اعتماد اجتماعی فرد به سمت باورهای مدنی گرایش پیدا می کند. با توجه به جدول از بین متغیرهای وارد شده در معادله متغیر اعتماد اجتماعی تاثیرگذارترین متغیر محسوب می شود.
فصل پنجم
دانشجو، سیاست و آینده تحولات سیاسی کشور
در میان جنبش های اجتماعی جنبش دانشجویی یک حرکت سازمان یافته و نسبتاً گسترده ای می باشد که باوجود افت و خیزهای فراوان همچنان از تداوم تاریخی نسبی برخوردار است. این امر به دلیل آن است که دانشگاه به عنوان قلب تپنده جریان های اجتماعی هنوز قابلیت های خود را از دست نداده است. معمولاً نارسایی های نظام سیاسی، مشکلات عمومی نسل جوان، شرایط نامناسب صنفی و آموزشی دانشگاه می تواند موتور محرکه جنبش دانشجویی باشد؛ این جنبش ها اصولاً در شرایط گشایش نسبی فضای سیاسی می تواند فرصت عمل بیشتری را پیدا کند. شرایط زیست دانشجویی به گونه است که با پیوندی که با علم و اندیشه دارند، روحیه پرسشگری و انتقاد، دغدغه مالی کمتر و زندگی خوابگاهی امکان مشارکت سیاسی دانشجویان را بیشتر از سایر اقشار جامعه فراهم می کند. معمولاً دانشگاه به عنوان تریبون خواست های سیاسی و اجتماعی عموم جامعه تلقی می شود چراکه در جوامعی امکان رشد احزاب و ارکان جامعه مدنی به کندی صورت گیرد دانشگاه این رسالت را بر عهده می گیرد.
جنبش های دانشجویی گاها در ارتباط با یکدیگر یا اینکه ارتباط غیرمستقیم ولی تأثیرگذار بر یکدیگر داشته اند. اشاره ای گذرا به مهمترین جنبش های شکل گرفته دانشجویی در سطح بین المللی می شود. جنبش مه ۱۹۶۷ فرانسه در اعتراض به محدودیت های رفتاری و انضباطی زیادی که برای دانشجویان وضع شده بود به وجود آمد این جنبش پس از کسب موفقیت های زیاد که با همراهی کنفدراسیون سراسری کار همراه بود با خالی کردن صحنه از سوی مردمی که از خلأ سیاسی وحشت داشتند مواجهه شدند سرانجام جنبش فروکش کرد و تنها در فضای فرهنگی و هنری نشانه هایی از آن یافت شد. جنبش میدان تیان آن من در چین که از ۱۵ آوریل تا ۱۵ ژوئن ۱۹۸۹ ادامه پیدا کرد هدف اصلی آن اعتراض به حکومت حزب کمونیست چین بود اما سرانجام با سرکوب شدید، ممنوعیت فعالیت رسانه های خارجی و پاک سازی حزب حاکم پایان یافت. جنبش آتپور در دهه ۹۰ میلادی در صربستان شکل گرفت. جنبش آتپور به معنی مقاومت حرکتی بود که توسط دانشجویان علیه دیکتاتوری میلوسویچ سازمان دهی شد شاید بتوان گفت این جنبش از معدود جنبش هایی بود که موفق به همراهی مردم و زمینه را برای شکست دیکتاتوری میلوسویچ فراهم نمود.
گفتار نخست: تجربه جنبش دانشجویی در ایران
جنبش دانشجویی درگذشته و حال
آشنایی ایرانیان با علوم آکادمیک جدید به سبک امروزی به زمان حیات امیرکبیر و تأسیس دارالفنون بازمیگردد. هرچند پیش از آن نیز، عدهای شخصاً یا به کمک حکومت ها جهت تحصیل دانش های نوین به خارج از کشور رفت و آمد داشتند اما تأسیس دارالفنون نقطه عطفی در نگرش ایرانیان به علوم جدید و پیریزی مراکز مربوطه محسوب میگردد. در حالیکه دارالفنون تا حدود زیادی به دانشگاههای بعدی شباهت داشت اما نمیتوان آن را دانشگاه به معنای امروزی نامید. مهمترین رویداد بعدی در این روند به تأسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ بازمیگردد. رضاخان با تأسیس دانشگاه سعی کرد ابزارهای لازم جهت تحقق سیاست کلی خویش مبتنی بر تجددگرایی محض را فراهم نماید (سفیری،۱۳۷۹: ۱۳). رضاخان در سال ۱۳۰۷ مجلس قانونی را به تصویب رساند که سالانه یکصد نفر از دانش آموزان برتر دبیرستانی برای تحصیلات دانشگاهی به خارج از کشور فرستاده شوند. این مراجعت کنندگان بیش از ششصد نفر بودند، کادر علمی دانشگاه تازه تأسیس تهران را به وجود آوردند آنها هسته اصلی طبقه متوسط جدید بودند (آلن بیل،۱۳۸۷: ۹۶). آلن بیل این طبقه جدید را روشنفکران حرفه ای و دیوان سالاران نام نهاد. اصولاً این فارغ التحصیلان خارج رفته بر اهدافی لیبرال و اصلاحاتی تأکید داشت. تأسیس دانشگاه تهران در ۱۳۱۴ سرآغازی بر جنبش دانشجویی بود در این دوران حرکات محدودی شکل گرفت؛ اما جنبش دانشجویی در دوره رضاشاه به دلیل خفقان استبدادی که در جامعه حاصل شده بود و کاربرد عباراتی از جانب وی همچون قلم می شکنم و زبان می برم چه در گفتار چه در عمل، صرفاً دانشگاه را فقط به عنوان مرکزی جهت تولید متخصص مطیع تبدیل کرد، جنبش نتوانست کارکرد دقیق و عمدهای بروز دهد. با این وجود، در سال های پایانی سلطنت رضاشاه برخی اقدامات و اعتراضات محدود صنفی شکل گرفت که بیشتر مربوط به گروه ۵۳ نفر موسوم به گروه ارانی بود. این عده نیز به دلیل تمایلات آشکار مارکسیستی عملاً نتوانستند از نفوذ چندان موفقی در جامعه برخوردار شوند و نهایتاً با دستگیری و سرکوب شدید این گروه در سال ۱۳۱۷ تمام فعالیت های سیاسی و حتی صنفی این گروه در دانشگاه متوقف و رکودی کامل بر دانشگاهها حکمفرما شد بنابراین شاهد ظهور جنبش های دانشجویی تا این دوران نبودیم.. با سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ و خلأ قدرت استبدادی باعث شد از همان سال های ۲۰ سه جریان اصلی در جریان جنبش دانشجویی دیده شود: دانشجویان چپ با گرایش مارکسیسم که بیشتر وابسته به حزب توده بودند؛ دانشجوی ملی که حمایت از دکتر مصدق و جبهه ملی را در دستور کار خود قرار داده بودند و مذهبیون که ریشه در میان توده های جامعه داشت.
موج اول: رویکرد چپ گرایی در جنبش دانشجویی
بخشی از آن ۵۳ نفر پس از تبعید رضاشاه با رویکردی جدید نسبت به دانشگاه وارد عرصه فرهنگی شدند و به چاپ و ترجمه مطالب متعلق به مکتب مارکسیم در حوزه های فلسفه، هنر، ادبیات و نظریه های اقتصادی پرداختند و فضایی به وجود آوردند مسلماً با توجه به جذابیتی که در این رویکرد در آن دوره زمانی دیده می شد توانستند خیل عظیمی از دانشجویان را به سمت خود جلب کنند و مراحل استحاله فرهنگی را با توجه به آموزه های مارکسیسم به وجود آوردند. این حزب فعالیت در دانشکده ها را از اردیبهشت ۱۳۲۲ آغاز کرد. در آن هنگام سازمان جوانان حزب که یک ماه پیش تشکیل شده بود، در نزدیکی دانشکده پزشکی باشگاهی دایر کرد و با جذب اعضا یک اتحادیه دانشجویی تشکیل داد. در بهمن ۱۳۲۲، مقامات دانشگاه تهران این اتحادیه را به عنوان نماینده رسمی دانشجویان دانشکده های پزشکی و داروسازی پذیرفتند. به سرعت نفوذ این گروه مارکسیستی در دانشگاه تا به حدی بود که در سال ۱۳۲۵ و تنها با گذشت ۳ سال از آغاز فعالیت آن رئیس دانشگاه تهران به سفیر انگلیس می گوید که اکثر ۴۰۰۰ نفر دانشجوی این دانشگاه تحت تأثیر قوی از حزب توده قرار گرفته اند. باوجود عقب نشینی های سال های ۱۳۲۵-۲۶ و انشعاب های داخلی سازمان ۲۵-۱۳۲۷، حزب توده همچنان در دانشگاه تهران قدرتمند بود. نفوذ تقریباً بالای چپ در جنبش دانشجویی از میتینگ های متعددی که برگزار می کردند و از تحصن های مختلفی که تشکیل می دادند و از اعتصابات متنوعی که سازمان دهی می نمودند، همانند دعوت از کارکنان دانشگاه به اعتصاب و پاسخ مثبت آنان، به وضوح مشهود و هویدا بود. (آبراهامیان، ۱۳۷۷: ۴۰۸-۴۰۹)
پایگاه دانشجویی جنبش چریکی حزب توده از اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه آغاز شد. این گفتمان چپ در قالب نگاه رادیکالی در سازمان های چریکی و به صورت مبارزات مسلحانه نمود یافت. اغلب این گروه ها با یارگیری از بدنه جنبش دانشجویی شکل یافته بود و در موارد بسیار دانشجویان بودند که رهبری و تشکل آنها را در دست داشتند.
این گروه ها که با تکیه بر الگوهای آمریکای لاتین، آفریقا، آسیای جنوب شرقی انجام می گرفت، دارای چهره هایی الگو از مناطق مختلف همچو مائو (چین)، کاسترو و چه گوارا (کوبا)، فرانتس فانون (الجزایر) و جیاپ (ویتنام) بودند که روش های گوناگون آنها را به عنوان راه های مفید جهت مبارزه مورد استعمال قرار می دادند.
به طورکلی عمده این گروه ها که از جریان دانشجویی یارگیری می کردند را می توان در موارد زیر بیان داشت:
سازمان چریک های فدایی خلق ایران (فدائیان مارکسیست)
سازمان مجاهدین خلق ایران (مجاهدین اسلامی)
مارکسیست های منشعب از مجاهدین خلق (مجاهدین مارکسیست)
گروه های کوچک اسلامی محلی چون: گروه ابوذر (نهاوند)، گروه شیعیان راستین (همدان)، گروه الله اکبر (اصفهان)، گروه والفجر (زاهدان)
گروه های کوچک مارکسیست که در دو گروه مستقل و وابسته می توان تقسیم بندی کرد. مستقل مثل سازمان آزادی بخش خلق ایران، گروه لرستان و سازمان آرمان خلق؛ و شبکه های متعلق به احزاب سیاسی طرفدار مبارزه مسلحانه مانند گروه توفان، سازمان انقلاب حزب توده، حزب دموکرات کردستان و اتحادیه کمونیست ها.
این گروه ها که هسته اولیه بسیاری از آنها از جنبش دانشجویی بود، مبارزه مسلحانه و جنگ چریکی را به عنوان آخرین حربه برای مبارزه با رژیم بکار گرفتند، اما توفیقی حاصل نکردند. همراه با سرکوب جنبش مسلحانه بود که جنبش چپ به انتهای راه رسید. (همان ۵۹۲-۵۹۵)
نتیجه این که جنبش دانشجویی با برتری گرایش های سوسیالیستی و کمونیستی تا سال ۱۳۵۶ به سه شکل ظاهر شد:
الف) اعتراض های صنفی: برخی از اعتراض های صنفی دانشجویی گاهی نیز به خشونت کشیده شد، عبارت بود از: اعتراض به: تدریس برخی از اساتید، عدم ارائه برخی از دروس، عدم کیفیت غذا، جمع آوری بعضی کتاب های موردعلاقه دانشجویان، دستگیری و اخراج بعضی اساتید و دانشجویان، واگذار نکردن خوابگاه در ترم تابستانی و لغو بعضی شهریه ها… که با اعتصاب و راهپیمایی، شکستن شیشه ها، نوشتن شعارهایی بر روی دیوار دستشویی، تجمع در محوطه دانشگاه، عدم حضور در سر کلاس و خودداری از امتحان و… همراه بود.
ب) تکاپوهای سیاسی: باوجود کنترل حضور پلیس در دانشگاه ها، نیروهای فعال دانشجویی نسبت به نابسامانی های سیاسی – اجتماعی درون دانشگاه و به بیرون از آن، حساسیت نشان می دادند و به مناسبت های مختلف، به آن اعتراض می کردند.
ج) مبارزه مسلحانه و نظامی: از اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه، با حرکت نظامی در جنبش دانشجویی با گرایش چپ مواجهیم که از سال ۱۳۵۰ علنی تر شد و در این راستا، دانشگاه ها محل جذب نیرو برای جنبش های مسلحانه بودند و از این جهت، یک تحول محسوس در جنبش دانشجویی با گرایش چپ روی داد که البته قبل از آن میل به حرکت های مسلحانه در گروه های اسلام چون حزب ملل اسلامی و گروه های ملی چون سازمان مجاهدین خلق ایران دیده شده بود (همان، ۱۳۷۷: ۴۰۵-۴۱۰)
موج دوم: رویکرد ملی و مذهبی در جنبش دانشجویی
آغاز و اوجگیری تحولات ملی شدن نفت به رهبری مصدق و کاشانی در دهه ۳۰ توانست در دانشگاهها نیز طرفدارانی بیابد. این دانشجویان علاوه بر مبارزه و تلاش جهت تحقق خواست عمومی به منظور ملی کردن صنعت نفت همزمان به صورت مانع بزرگی در افزایش و گسترش نفوذ حزب توده عمل مینمودند. روزهای پس از کودتا «نهضت مقاومت ملی» که برآیند احزاب و دانشجویان ملیگرا بود، تشکیل شد و با به راه انداختن تبلیغات علیه رژیم پهلوی و سازمان دهی اعتصابات سعی کرد به اوضاع موجود واکنش نشان دهد. در مهر ۱۳۳۲ دانشجویان در اعتراض به دادگاه فرمایشی مصدق تظاهراتی برپا نمودند. چندی بعد در ۱۶ آذر دانشجویان در مخالفت با سفر «نیکسون»، معاون وقت رییسجمهور ایالات متحده به کشور دست به اعتراض گسترده زدند که این حرکت با یورش سربازان رژیم و قتل چند تن از فعالان دانشجو سرکوب گردید و ۱۶ آذر ۱۳۳۲ به نقطه عطف و نماد هویت جنبش دانشجویی مبدل گشت. حکومت پهلوی متعاقب این جنایت ساواک را تأسیس کرد و با شدت بخشیدن به اقدامات اطلاعاتی و پلیسی تمام اقدامات دانشگاه را تحت کنترل درآورد؛ به نحوی که تا سال ۱۳۳۹ جنبش دانشجویی عملاً به محاق سکوت کشانده شد و فعالیت های آن از صدور اعلامیه و اطلاعیهها فراتر نرفت.در این سال به دلیل قدرت گرفتن «کندی» در آمریکا و فشار وی بر شاه جهت اجرای برنامههای آمریکا در ایران، فضای نسبتاً آزادتری در کشور ایجاد شد. با این وجود، ضعف های گسترده ساختاری، اتخاذ تاکتیک های نامناسب و عدم استقلال دانشگاه از جریانات بیرونی ازجمله دلایلی بود که جنبش دانشجویی نتواند بر صحنه معادلات سیاسی این دوره تأثیر چندانی داشته باشد در این بین تنها طیف دانشجویی نزدیک به محفل امینی نخستوزیر وقت توانست در برخی مراکز قدرت نفوذ کند.
مطرح شدن ایدئولوژی دینی به مثابه ی راهکاری برای فعالیت انتقادی و مبارزاتی: مرحله بعدی حیات و فعالیت جنبش دانشجویی مربوط به دوره پس از واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ میباشد. در این مقطع روحانیت به شکل گسترده و مؤثر در جریان مبارزات مردم علیه حکومت پهلوی وارد شد و امام خمینی(ره) رهبری حرکت مردم را به دست گرفت.
طلاییه های تولد تفکر اسلام گرایی در میان دانشجویان و جنبش دانشجویی را باید از نخستین سال های دهه ۱۳۲۰ یعنی از زمانی که انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده پزشکی در سال ۱۳۲۲ شکل گرفت، دانست. این تفکر اسلام گرایانه سپس به دانشکده های دیگر همانند دانشکده فنی گسترش یافت. ریشه جریانات اسلامی دانشگاه ها و جنبش های اسلامی دانشجویی به ماجراهای قبل از شهریور ۲۰ برمی گردد. در آن مقطع و در طول جنگ جهانی دوم تحت تأثیر اندیشه های مدرن مارکسیستی گروه های جدیدی شکل گرفتند که بیشترین فعالیت ها را در حوزه آکادمیک داشتند. آنان با ادعای علمی بودن مارکسیسم بر این اعتقاد بودند که مبارزه با امپریالیسم فقط از اندیشه های مارکسیستی برمی آید و مبانی اعتقادی غیر مارکسیستی را غیرواقع گرایانه؛ غیر رئالیستی و ایده آلیستی می دانستند.
با این تفاصیل و با توجه به نفوذ اندیشه های چپ در بین مبارزین و دانشجویان ایرانی سه تن از اندیشمندان و مبارزین زمان یعنی مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی و آیت الله سید محمود طالقانی مجموعه ای پایه ریزی کردند تا بتوانند تفکرات و اندیشه های مبتنی بر فکر اسلامی را وارد دانشگاه کنند.
درواقع این بزرگواران بر این اعتقاد بودند که اولاً ” ادعای علمی بودن مارکسیسم باطل است و در ثانی تعارض بین دین به خصوص دین اسلام با علم وجود ندا رد و بالاخره اینکه گفته می شود دین عامل رخوت و رکود است باطل است. این جریان با این تفکر وارد مبارزات اجتماعی و سیاسی دانشگاه شدند و درنتیجه انجمن های اسلامی در دانشگاه ها شکل گرفت. درواقع انجمن های اسلامی در پی این اندیشه به وجود آمد که دین اسلام بر پایه علم استوار است و در هیچ یک از کتب دینی و آسمانی به اندازه قران به علم توصیه نشده است و علاوه بر آن یک انسان مسلمان دارای تعهدات اجتماعی است و باید برای اصلاح جامعه و رهایی از وابستگی – در همه ابعاد آن – همواره کوشا باشد.
درواقع میتوان گفت بنیان اسلامی و مذهبی مبارزات دانشجویی پس از شهریور ۲۰ توسط بازرگان طالقانی و سحابی شکل گرفت. پس از آن بود که انجمن های صنفی با پسوند اسلامی زاده شدند؛ مانند انجمن های اسلامی دانشجویان؛ مهندسین، معلمین و نظایر آن. البته در این مقطع جریانات سیاسی دیگر نظیر جبهه ملی ( مرکب از احزاب مختلف)، نهضت مقاومت ملی در سال ۳۶ و ۳۷ شکل می گیرد (طباطبایی، ۱۳۹۰).
خصلت انقلابی گری ایدئولوژی چپ در کنار قابلیت ایدئولوژی دینی در بسیج توده های مردمی سبب شد شاخه ای از جریان دانشجویی و روشنفکری آن روز راه سومی را برای مبارزه برگزینند که (اسلام مارکسیستی) نام گرفت. ناگفته پیداست که به علت تضاد ریشه ای این دو مکتب، این پیوند دوامی نمی یافت و التقاط فکری کمترین ثمرۀ این پیوند غیرمنطقی بود. سرکوب شدن تمامی حرکت های مسلحانۀ برخاسته از جریان چپ توسط رژیم حاکم، به ویژه در اوایل دهۀ ۱۳۵۰، گرایش به سوی تفکر دینی را در جوامع دانشگاهی افزون تر ساخت. (کریمیان،۱۳۸۱:۱۷۲) در سال های نیمه اول دهه پنجاه شمسی جنبش دانشجویی ایران دارای چند ویژگی بود که می توان آنها را این گونه فهرست کرد: ۱ـ از حدود سال های ۱۳۵۱ و ۱۳۵۲ طیف نیروهای مذهبی در جنبش دانشجویی رو به افزایش می گذارد ۲ـ در سال های نیمه اول دهه پنجاه، بخشی از چهره های معروف و اهل نظر روحانیت مبارز و انقلابی ارتباطی پیوسته و مستمر با جنبش دانشجویی برقرار کردند ۳ـ از اواسط سال ۱۳۵۲ و به موازات قدرت گرفتن تدریجی نیروهای مذهبی در دانشگاه، تلاش هایی از طرف این دانشجویان جهت مقابله فیزیکی با مظاهر فساد و اشاعه دهندگان رسم فحشا و منکر در فضاهای دانشگاهی صورت گرفت (زرشناس، ۱۳۹۳: ۲۵). تفکرات دکتر شریعتی را بی شک می توان یکی از عوامل مؤثر در سوق دادن جوامع دانشگاهی به سوی تفکر دینی دانست.
موج سوم: رویکرد انقلابی جنبش دانشجویی
با کودتا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رژیم پهلوی با اقدامات سخت گیرانه به دنبال محدود کردن فعالیت احزاب سیاسی بود ولی جنبش دانشجویی تلاش کرد همچنان به فعالیت های خود ادامه دهد. اوج اعتراضات دانشجویی به عملکرد رژیم و دخالت بیگانگان در امور کشور را می توان در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ مشاهده کرد. حادثه ای که از سوی بسیاری از تشکل های دانشجویی حتی در خارج کشور محکوم شد و به نقطه عطف مهمی در مسیر مبارزات دانشجویی تبدیل شد. ۱۵ خرداد ۴۲ و انقلاب بهمن ۵۷ نشان دهنده پیوند عمیق دانشگاه و جامعه و رهبری بر اساس مؤلفه های اسلامی بود. در آن دوران دانشجویان نقش پررنگی در شکل دهی به باورهای سیاسی جامعه داشتند در همراهی با رهبری جامعه از سوی امام خمینی(ره) انقلاب اسلامی را پایه گذاری کردند. دیگر حرکت مهمی که در راستای دفاع از اندیشه های انقلابی و مبارزه با استکبار جهانی در مسیر ۱۶ آذر ۱۳۳۲ رخ گرفت تسخیر لانۀ جاسوسی امریکا بود که اقدامی مهم در تاریخ انقلاب اسلامی به شمار می رود. (دفاع از انقلاب و نظام، پاسداری از دستاوردهای انقلاب، مبارزه با امپریالیست شرق و غرب) گفتمان مسلط جنبش دانشجویی در سال های اولیۀ پیروزی انقلاب اسلامی بود.
آغاز جنگ تحمیلی همراه آموزه های ارزشی ایثار، جهاد و شهادت، دانشجویان را بیش از هر قشر دیگری، به صحنه آورد. هرچند در این دوران تحت تأثیر شرایط جنگی و نیز رکود منازعات سیاسی، حرکت های دانشجویی در عرصۀ سیاسی نمود چندانی نداشت، حضور جوانان در میدان های جنگ تعیین کننده بود؛ به بیان دیگر، در این مقطع بیشترین جلوۀ جنبش دانشجویی در عرصه های دفاع از انقلاب اسلامی تجلی یافت که بهترین نمود بیداری دانشجویان بود. در این مقطع، گفتمان جنبش دانشجویی عدالت خواهی از موضع چپ گرایانه و رویکرد ایدئولوژیک ــ دینی و نمایندۀ رسمی و سخنگوی اصلی جنبش «دفتر تحکیم وحدت یا همان اتحادیه های انجمن های اسلامی دانشجویان» بود (بشیریه،۱۳۸۱: ۱۳۹)
موج چهارم: رویکرد دموکراسی خواهی در جنبش دانشجویی
پس از پایان جنگ تحمیلی و به ویژه با آغاز دهه ۷۰ که این دوره، از سال ۱۳۶۷ آغاز شد و تا خرداد ۱۳۷۶ ادامه یافت از موضع چپ گرایانۀ جنبش دانشجویی به شدت کاسته شد، اما گرایش های انتقادی به حکومت و علاقه مندی به مسائل صنفی افزایش یافت؛ در این دوران نظام اسلامی در معرض پاسخگویی به مطالبات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه قرار گرفت و به تبع آن دانشگاه نیز به عنوان یکی از بازوهای سازندگی از این مطالبات بی نصیب نماند. عدم همخوانی نظام آموزشی حاکم بر دانشگاه ها بافرهنگ خودی و به تبع آن عدم آشنایی عمیق دانشگاه باروح و تفکر دینی، فقر فکری دانشگاهیان را در لحاظ نمودن مبانی تفکر دینی در عرصه برنامه ریزی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آشکار نمود و از همه مهم تر به دلیل عدم وجود تجربه تشکیل حکومت دینی در تاریخ ایران، دانشگاه از ارائه پاسخی متناسب بافرهنگ بومی و ایدئولوژی حاکم در نظام دینی بازماند. ظهور تفکرات تکنوکرات در عرصه سازندگی بیش از هر چیز حاصل این فقر فکری بود. در این میان گفتمان لیبرال دموکراسی غربی که با روح نظام آموزشی دانشگاه های ایران سنخیتی بسیار داشت، به عنوان عنصر پاسخگو به نیازهای جامعه پا به عرصه دانشگاه نهاد (شفیعی سروستانی، ۱۳۸۲). بی تردید در این دوران موجی از دموکراسی خواهی پس از فارغ شدن کشور از جنگ و تهدید در بین دانشجویان به عنوان مطالبه اصلی آنان مطرح شد. در این میان شکل گیری دفتر تحکیم وحدت و دوم خرداد ۷۶ فصل نوینی از تاریخ انقلاب اسلامی ایران را رقم زد. در پیدایش دوم خرداد صرف نظر از چگونگی ریشه های آن نمی توان نقش مؤثر جنبش دانشجویی را منکر شد؛ که؛ که با همراهی دفتر تحکیم وحدت همراه بود. دوم خرداد بستر مناسبی را جهت عرض اندام جریان های مختلف فکری و ظهور احزاب و گروه های سیاسی فراهم کرد. در این دهه گفتمان نوین لیبرالی در جنبش دانشجویی مطرح شد که برآیندی از دموکراسی خواهی در میان جامعه بود.
دهه ۷۰ گفتمان غالب بر جنبش دانشجویی شاهد تغییرات سریع در کلیدواژه های خویش می شود
الف) در عرصه سیاست داخلی:
تبدیل چپ اسلام گرا به راست لیبرال است.
عدالت خواهی جای خویش را به آزادی خواهی می دهد.
طرفداری از خصوصی سازی به عنوان یک اصل مهم در اقتصاد داخلی مطرح می شود.
ایدئولوژی ستیزی
تعریف اصولی از مبانی حکومتهای دموکراتیک بر مبنایی همچون: آزادی، دموکراسی، جامعه مدنی، حقوق بشر، پلورالیسم، جامعه باز، قانون گرایی، حقوق شهروندان مطرح می شود
ب) در عرصه سیاست خارجی
۱- استکبارستیزی تندتبدیل به تساهل و تسامح و حتی حمایت از رابطه با آمریکا می گردد.
مسئله فلسطین تبدیل به لزوم واقع گرایی در سیاست خارجی می شود.
مهمترین حرکت جنبش در دوران اصلاحات، در اعتراض به توقیف روزنامه ی سلام به نمایش گذاشته شد. در این حرکت اعتراضی است که آزادی، دغدغه ی اصلی جنبش می شود. در متن شعارهای این دوره است که آزادی بیان و آزادی سیاسی، موج می زند و جنبش را به سمت وسوی آزادیخواهی سوق می دهد.
موج پنجم: انفعال در جنبش دانشجویی
جنبش دانشجویی در سال های اخیر به ویژه پس از انتخابات دوره ی نهم ریاست جمهوری، به اندازه ی مورد انتظار از پشتیبانی جامعه ی دانشجویی برخوردار نبوده است. علیرغم اینکه در دهه گذشته مواضع جنبش دانشجویی با نیازهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه همسو بوده است، ولی در سال های اخیر بدنه ی دانشجویی به عنوان عضوی از جامعه برای دستیابی به این خواست ها کوشش عملی و درخوری صورت نداده است. علل این موارد را میتوان در: ۱- قطع تمامی پشتوانه های قانونی ۲- فشار بر تشکل های دانشجویی ۳- تضعیف شوراهای صنفی، کانون های فرهنگی و هنری و نشریات دانشجویی ۴- احکام کمیته های انضباطی در ممنوع الورود کردن فعالان یا منفعل کردن فعالان در دانشگاه ۵- عامل دیگر اعتراضات سال ۸۸ بود که باعث شد جنبش دیگر کارایی خود را از دست دهد و در مسیر بی تفاوتی سیاسی قدم بگذارد.
با توجه به عوامل فوق در بیشتر مواقع شاهدیم که جنبش دانشجویی توان برانگیختن جامعه ی دانشجویی را ندارد و دعوت هایش از این جامعه با بی اعتنایی همراه می شود. تحولات جنبش و تشکل های منتسب به آن نیز موردعلاقه و پیگیری جامعه ی دانشجویی نیست. این در حالی است که در این سال ها با جامعه ی دانشجویی مواجه هستیم که هدف بخش عمده ای از آن فقط پشت سر گذاشتن دوران دانشجویی و گام نهادن به مسیر تأمین معاش با بهره گرفتن از مدرک تحصیلی بوده است. بدین ترتیب اکثریت جامعه ی دانشجویی به رویکرد سیاسی که بر پیشانی جنبش دانشجویی کوبیده شده است بی اعتنا است یا این که مواضع جنبش حامل دغدغه های او نیست. به باور نگارنده، جامعه ای مانند جامعه ی دانشجویی که برآمده از اجتماع است، علایق متفاوت و جریان های گوناگونی را در خود می پروراند. تعریف رفتار و رویکردی یک وجهی (چون رویکرد صرف سیاسی) برای مجموعه ای که اندیشه ی نمایندگی چنین جامعه ای را در سر دارد، باعث از دست دادن پشتیبانی بخشی از آن می شود. گستردگی یا محدود بودن بخش های همسو بستگی به شرایط و عوامل بسیاری دارد. برای نمونه در سال های آغازین ریاست جمهوری خاتمی، جامعه ی دانشجویی با تأثیرپذیری از جو عمومی و گفتمان غالب روشنفکری، به مسائل و رویدادهای سیاسی حساس بود. درنتیجه در آن سال ها بین خواست های جامعه ی دانشجویی و جنبش دانشجویی هماهنگی و همگونی زیادی پدید آمد. ولی در سال های نیمه دوم دهه هشتاد که دلزدگی از گفتار سیاسی در میان مردم و حتی کنشگران سیاسی موج می زند و دانشجویان کمتر به مسائل سیاسی علاقه نشان می دهند، ناهماهنگی و ناهمگونی میان خواست های جامعه ی دانشجویی با جنبش دانشجویی مشهود است. جنبش دانشجویی اگر می خواهد از پشتیبانی بدنه ی خود برخوردار باشد، باید تفکر مطلوب، علایق و منافع جامعه ی دانشجویی را همواره در نظر داشته باشد. از این طریق است که جنبش دانشجویی می تواند ضمن داشتن سمت و سویی که بهبود وضعیت جامعه دانشجویی و بهروزی جامعه ی ایرانی را به همراه دارد، با ادعای نمایندگی جامعه ی دانشجویی از حمایت این جامعه ی فعال و پویا بهره مند باشد.
گفتار دوم) آسیب شناسی جنبش دانشجویی
برآیند هشت دهه حضور جنبش دانشجویی ایران در تحولات علمی، فرهنگی و سیاسی ـ اجتماعی جامعه، گویای آن است که قضاوت و ارزیابی ها نسبت به جنبش دانشجویی غالباً متأثر از نگاه از بیرون بوده است و کمتر دیده شده که این جنبش با نگاه از درون موردنقد و ارزیابی قرار گیرد. در این قسمت قصد آن است که با طرح موضوع، ورودی به این مبحث مهم و اساسی داشته باشیم. اساساً جنبش دانشجویی، پدیده ای خاص، جدید و جهانی است، ازاین رو، هانا آرنت در کتاب خشونت خود در ارائه تعریفی از جنبش دانشجویی می نویسد: طغیان دانشجویان اولاً: پدیده ای جهانی است و تجلیات آن در کشورهای گوناگون و دانشگاه های مختلف، صورت متفاوتی داشته است. ثانیاً: دو ویژگی اساسی، جنبش دانشجویی را از دیگر جنبش های اجتماعی عمومی و نظیر جنبش کارگری و جنبش های اجتماعی خاص نظیر جنبش ضد برده داری و حمایت از حقوق زنان و… تفکیک می کند. این دو ویژگی عبارت اند از:
الف- ویژگی پرسش گری و روحیه چون و چرا کردن در قبال هر قضیه ای که منافع کوتاه مدت یا بلندمدتی را برای جامعه داشته باشد، یا چنین منافعی را به خطر اندازد.
ب- دارای ویژگی آرمان خواهی، اصول گرایی و کمال پرستی درعین حال، برخوردار از ویژگی نفی مناسبات تبعیض آمیز اجتماعی است. (بشیریه، ۱۳۷۶)
ممکن است آرمان خواهی دانشجویان ریشه عدم تلاش آنها برای اعتماد سازی باشد اما به هر حال جنبش دانشجویی باید مشخص کند که تا کجا می خواهد برود و دنبال چیست؟ لازمه این روشنگری بحث و گفت وگو و اجماع میان اعضای این جنبش است. دانشجویان باید امکان گفت وگو با همدیگر را داشته باشند و بتوانند نتایج این گفت وگوها را به جامعه منتقل کنند. دولت و دیگر جناح ها اگر نتوانند این فضا را فراهم کنند به شکل گیری عقلانیت ارتباطی کمکی نکرده اند و در عوض به سیاسی شدن و رادیکال شدن دانشگاه دامن زده اند. دولت ها باید به نقش آفرینی عقلانیت ارتباطی جنبش کمک می کردند، چنین روندی منجر به بی ثباتی نمی شد و حتی به ثبات سیاسی جامعه کمک می کرد. جنبش دانشجویی به ایجاد ائتلافی میان اعضای خود و همچنین تعامل با دولت نیاز دارد. علاوه بر این جریان روشنفکری کشور باید تحلیل کند که چطور می توان این نقش را تعریف کرد که تخطی از آرمان گرایی دانشجویان نشود و در عین حال به تعالی جامعه کمک کند. جنبش دانشجویی هنوز شکوفا نشده و فقط مقاومت کرده و صدای خود را رسانده است. فعالیت های جنبش دانشجویی تاکنون تنها واکنش نشان داده و هنوز به هویتی برنامه دار تبدیل نشده که بدانیم چه برنامه ای برای حل چالش های کشور دارد. ازاین رو در بررسی آفت هایی که گریبان گیر جنبش دانشجویی در جهت عدالت خواهی و آزادی شده است را در دو بعد اجتماعی و دانشگاهی موردبررسی قرار می دهیم.
الف) ابعاد اجتماعی آسیب شناسی جنبش دانشجویی
ناتوانی در انتقال مفاهیم به جامعه
چالشِ دیگرِ پساروی جنبش های دانشجویی، مشکل زبان آنان است. مهمترین رمز حیات یک فرهنگ، انتقال آن و مبادله با سایر فرهنگ هاست. فرهنگی که ارتباطش با بیرون گسسته شود، محکوم به نابودی است.. جنبش های دانشجویی باید قادر باشند دانش واژه های خود را به جامعه ارائه دهند و اساساً هر قدر بتوانند مفاهیم و دانش های تولیدی خود را متناسب با ضروریات زمانه ی جامعه بسازند، نقششان کارسازتر است.
نداشتن برنامه ای منسجم در حوزه پاسخگویی به نیازهای جامعه
در برنامه تلویزیونی ثریا که در تیرماه سال ۹۳ از شبکه یک به نمایش درآمد با موضوع جنبش دانشجویی و دعوت از فعالین دانشجویی کشور همراه بود سؤال پیامکی این برنامه به شرح زیر بود:
آیا تشکل های دانشجویی مسائل اصلی کشور و مردم را پیگیری و مطالبه می کنند؟
بله ۲- خیر ۳- نمی دانم
که حدود ۴۹ درصد به گزینه خیر ۲۱ درصد به گزینه نمی دانم و ۳۰ درصد به گزینه آری رأی دادند.
پیگیری (دغدغه های مردم) اولین گام در ایجاد و احیای اعتماد از دست رفته مردم به تشکل ها و به طور کلی جنبش دانشجویی است اما به منظور این پیگیری، باید شناسایی دغدغه های اساسی و به روز مردم صورت گیرد و بعد از شناسایی نوبت به اولویت بندی این دغدغه ها می رسد. درنهایت برای پیگیری این دغدغه ها باید یک ارتباط دوسویه بین جنبش دانشجویی و مردم شکل بگیرد. نگاهی اجمالی به تاریخ جنبش دانشجویی، این واقعیت را تائید می کند که شکوفایی و تأثیرگذاری و میزان نزدیکی به اهداف جنبش، رابطه ای به وضوح مستقیم با این مسئله دارد که جنبش دانشجویی تا چه حد نماینده ی خواست ها و مطالبات جامعه ی پر مطالبه ی ایران است. جنبش دانشجویی باید ریشه و اصالت خود را نه در میان اهالی قدرت و دولت و سیاست، که در بطن و عمق جامعه ی ایران جست وجو کند، تکیه بر شعارهای صرفاً سیاسی و دموکراسی طلبانه و آزادی خواهانه، قطعاً راه به جایی نخواهد برد فعالین دانشجویی باید به میان مردم بروند. و با تمامی اقشار ارتباط برقرار کنند. افزایش پایگاه جنبش در میان همه ی اقشار جامعه، نیازمند این تلاش هاست و جنبش دانشجویی جز در صورتی که آیینه ای از مطالبات مردم ایران شود، نمی تواند به همراهی مردم دل ببندد به خصوص پرداختن به فعالیت هنری، می تواند راهی برای ارتباط با مردم باشد. به خصوص فعالیت هایی از قبیل تئاتر خیابانی.
ب) ابعاد دانشگاهی در آسیب شناسی جنبش دانشجویی
صنفی نبودن خواسته های جنبش
مبحث مهم دیگر در آسیبشناسی جنبش دانشجویی به تفکیک و تمایز امور صنفی دانشجویان از سایر مقولات بازمیگردد. تأکید بر خواست های صنفی دانشجویان، در کنار مطالبات سیاسی و اجتماعی، یکی از راه های عملی و در عین حال کم هزینه ی سازماندهی مجدد جنبش دانشجویی است. می توان با تأکید بر این مشکلات صنفی و مطالبه ی حقوق صنفی، علاوه بر تلاش برای احقاق این حقوق، دست کم بدنه ی جنبش دانشجویی را پویا و زنده نگاه داشت و نوعی سازماندهی را تمرین کرد و به فعالیت های غیرسیاسی رو بیاورند تا اولاً به عنوان راهی برای حفظ پویایی و سرزندگی جنبش، ثانیاً برای ارتباط با اقشار مختلف جامعه و همین طور سایر دانشجویان، و ثالثاً، گاهی حتی در جهت نوعی اعتراض پرداخت
هرچند مسائل و واقعیت های صنفی دانشجویان نظیر آینده شغلی، خوابگاه، تغذیه و… بیتأثیر در رفتار اجتماعی آن نیست اما واقعیت این است که دانشجویان نیز همچون سایر اقشار از مشکلات و نیازهای خاص برخوردارند؛ بنابراین به این مقوله می تواند باعث آرامش روحی و روانی در بین دانشجویان شود.
قرار گرفتن در بدبینی
نکته بعدی بسیار حائز اهمیت در این مقوله گرفتاری جنبش در نوعی بدبینی بنیادین است. یکی از مشخصه های هر جنبش پویا و فراگیر، خوش بینی و داشتن دید امیدوارانه میباشد. متأسفانه در سال های اخیر جنبش دانشجویی در هالهای از بدبینی قرارگرفته و سعی دارد این حالت را به سایر بخش های اجتماع نیز تسری دهد. هرچند نفی ناامیدی هرگز به معنای رد انتقاد نیست اما حاکم شدن جو بدبینی میتواند قوه نقد و تحلیل جنبش را تحت تأثیر شدید خود قرار دهد از دیگر سو آنچه به طور روزافزون دامن گیر بدنه ی جنبش دانشجویی است این سرخوردگی است که از سویی باعث انفعال و بی عملی شدید دانشجویان شده و آن ها را به سمت مطالباتی رؤیایی و بیش ازحد آرمان گرایانه، و در بهترین حالت به فضای مجازی سوق داده است. از سوی دیگر، تعداد اندک دانشجویانی که به فعالیت سیاسی یا فرهنگی علاقه نشان می دهند، از دانشگاه ناامید شده، و به فضاهای دیگر –به عنوان مثال مطبوعات، احزاب نیم بند باقی مانده، Ngoهای فرهنگی غیردانشجویی و…- پناه برده اند.
سیاست زده شدن جنبش دانشجویی
متأسفانه خطمشی جنبش دانشجویی در سال های اخیر مؤید این مطلب بوده که این حرکت در حجم بالایی به دنبال ارائه راهکارهای سیاسی در تمام زمینههاست که این مسئله نهایتاً منجر به سیاسی شدن جنبش و تمام شئونات اجتماعی مربوط به آن خواهد شد. هرچند به دلیل وجود آرمان گرایی در دانشجویان ارائه راهکارهای سیاسی افراطی در این زمینهها محتمل به نظر میرسد اما باید دانست این امر نیز فینفسه با فلسفه وجودی جنبش دانشجویی در تضاد میباشد چراکه حرکت جمعی فرهیختگان جهت درک مشکلات و ارائه راه حل ها محتاج شناخت ملموس، واقعی و عینی تحولات اجتماعی به دوراز هرگونه تندروی است.
تفرقه و شکاف های عمده در بین تشکل های دانشجویی کشور
شکاف و گاهی برخورد حذفی در بین تشکل های دانشجویی باعث از میان رفتن وحدت در بین دانشجویان می شود این امر زمینه را برای کاهش فعالیت ها در تشکلهای دانشجویی به وجود میآورد گاها این شکافها تا جایی می تواند پیش برود که مهمترین خواسته های صنفی دانشجویان با برداشتی غرض ورزانه از اعتراضات از جانب تشکل دیگر، زمینه سرکوب ذهنی دانشجویان و تشکل مخالف را فراهم میآورند؛ و دیگر اینکه باعث حساسیت عوامل انضباطی با این مسائل میشوند که درمجموع به ضرر قشر دانشجو تمام می شود.
توجه دقیق و عمیق به حوزه آسیبشناسی حرکت دانشجویی و بررسی کارشناسانه مواردی که جنبش را به رکود، یکسونگری و تشتت کشاند در کنار پرداختن به عملکرد مرکز اصلی مرتبط با این قشر ( وزارت علوم) و نقد سیاست گذاری های این متولی خواهد توانست نوزایی و تولد دوباره جنبش دانشجویی با تعریف، اهداف و عملکرد دقیقاً منطبق با فلسفه وجودی آن را ارمغان آورد. در این صورت میتوان از جنبش دانشجویی تولید علم و نظریهپردازی را در کنار مسئولیت و تعهد اجتماعی انتظار داشت. نتیجه قطعی ظهور چنین جنبشی در قشر فرهیخته دانشجو همانا تعالی و رشد مادی و معنوی ایران و سربلندی این سرزمین گرانقدر خواهد بود.
شکاف درون نسلی بین دانشجویان
باید پذیرفت که جنبش دانشجویی، بدنه ای سیّال دارد و به همین دلیل ساده، گاه امکان استفاده از تجربه ها به کلی وجود ندارد و بدنه ی جنبش، دست به تکرار تجربه های شکست خورده می زند و این یعنی اتلاف وقت و انرژی و همچنین هزینه های سنگین. در نتیجه، بسیار مهم است که فعالین جنبش دانشجویی در سراسر کشور و در تمام دانشگاه ها، تلاش کنند تجربیات خود را به نسل های بعد منتقل کنند. باید راه های رفته را برای نسل های بعد تبیین کرد و تا جایی که ممکن است آن ها را از قدم گذاشتن در راه های شکست خورده بازداشت.
عدم تحزب و شکل
مهمترین و اساسی ترین مطالبه جنبش دانشجویی مشارکت سیاسی است اما واقعیت این است که دانشجو به عنوان جامعه علمی ، تا کنون به شکل «بسیج سیاسی » و توده ای در زندگی سیاسی ، مشارکت می کرده است یعنی فرایند حضور سیاسی دانشجو در انقلاب به «مشارکت نهادمند» و در قالب «جامعه مدنی » مبدل نگردیده و همچنان مشارکت سیاسی آنها در هاله ای از عواطف و احساسات مخفی شده است . عقلانیت به عنوان مهم ترین شرط تحزّب و تشکل در جنبش دانشجویی نامشخص است مشکل هر چه باشد ابتداً در درون دانشگاه و ساختار دانشگاه و فرهنگ حاکم بر رفتار سیاسی دانشجو است . بنابراین باید حرکت را از درون آغاز نمود و زمینه انجام و تأسیس «تشکّل » با برنامه های روشن و مواضع شفاف در چارچوب «منافع ملی » را ایجاد کرد تا مطالبات خود و مردم را همچون صافی ، پالایش و به حکومت کنندگان تزریق کنند به گونه ای که مردم احساس کنند «تشکل جنبش دانشجویی » مظهر اراده عمومی است و باخرد ورزی و قانون مداری ، فانی در منافع ملی است.
از دیگر سو در خلأ فعالیت احزاب، رقابت های سیاسی خواه ناخواه به دانشگاه منتقل می شود. اگر رقابت احزاب در جامعه نهادینه شود دانشگاه محل بروز اختلافات حزبی نخواهد بود. وقتی محلی برای نقد یا مخالفت نباشد و احزاب سیاسی سرکوب و طرد می شوند یا فعالیت آنها غیرقانونی اعلام می شود و از فرآیندهای رقابتی کنار گذاشته می شوند، نهادهای غیرسیاسی مثل دانشگاه سیاسی می شوند. این روند بدون اینکه کسی یا حزبی تصمیم بگیرد و برنامه سازمان یافته ای برای نفوذ در دانشگاه ها داشته باشند اتفاق می افتد. برخی معتقدند احزاب تصمیم به نفوذ در دانشگاه ها گرفته اند و حتی ممکن است بعضی از جریان ها هم چنین برنامه ای داشته باشند اما به طور طبیعی این فرایند حاصل جریان طبیعی مخالفت ها و نارضایتی ها در جامعه است. با وجود سرکوب احزاب سیاسی، حس رقابت و چندگانگی سیاسی در جامعه را نمی توان از بین برد، بلکه این احساس از نهادی به نهاد دیگر منتقل خواهد شد. افراد احتیاج به محلی برای بروز تفکرات خود و مخالفت با تفکرات دیگران دارند و به دنبال محلی برای ابراز عقایدشان می گردند. در این میان معمولاً جوانان تمایل بیشتری برای ابراز وجود سیاسی دارند و ناکارآمد شدن احزاب در ایران فضای دانشگاه را سیاسی کرده است.
فقدان استراتژی و دکترین
جنبش دانشجویی در جریان فعالیت های سیاسی خود به رغم پیشرو بودن در واکنش ها، زاینده تئوری نبود ه اند به ویژه آنکه دانشگاه های ایران در مقایسه با کشورهای جهان هم جوان است و هم در طول تاریخ سیاسی خود، دائماً از محافل جریان های سیاسی درون جامعه متأثر بوده است .
در فرانسه به عنوان مثال جنبش دانشجویی در ماه مه ۱۹۶۰ یک تئوری قوی به عنوان پشتوانه در اختیار داشت ولی در ایران جنبش دانشجویی ما فاقد دکترین و اندیشه راهبردی است تا نسبت به فرصت ها و مقابله با چالش ها، قدرت لازم را داشته و امکان فعالیت سیاسی مداوم ، جهت دستیابی به هدف از پیش تعیین شده را داشته باشد. در هر صورت استراتژی و دکترین لازمه اش تخصص ، علم کاربردی و تعاریف روش از وضع موجود، منافع ملی و آرمان ها است که تا به حال حرکت دانشجویی نتوانست به آن دست یابد.
تقابل به جای تعامل
مهمترین خصیصه جنبش دانشجویی ایران در دوره قبل از انقلاب اسلامی ، ستیز و تقابل با رژیم های استبدادی و استعماری بوده است و لذا بیشترین عمر جنبش ، صرف انقلاب شده است و خصلت جنبش را به شدت رادیکال نموده است و کمتر به فکر تعامل با نظام سیاسی و مشارکت و گفت وگو با قدرت سیاسی افتاده است . تنها در سال های پس از انقلاب بوده است که به خاطر مشروعیت حکومت ، جنبش دانشجویی وارد عرصه گفت وگو و مشارکت سیاسی شده است، اما این مشارکت هنوز در سطح «بسیج سیاسی » راکد مانده است و لذا در واکنش به برخی بحران ها و چالش ها، دست به حرکت های خشونت آمیز می زند که خود موجب پیچیده شدن بحران می شود. اما واقعاً اینکه چگونه می توان جنبش دانشجویی را از حالت «تقابل طلبی» به «تعامل طلبی» تبدیل کرد؟ اولین نکته آموزش است . باید فرهنگ سیاسی مشارکتی که لازمه آن عقلانیت است را بیاموزد و آن را به عنوان آموزش درون سازمانی جنبش ، نهادینه کند. دومین نکته لازم ، داشتن اندیشه راهبری و دکترین مؤثر است . سومین نکته داشتن برنامه مدون است تا در راستای دکترین و تئوری ، به شکل مرحله ای و سازمان یافته با دولت مردان به گفت وگو و «تعالی برنامه و اندیشه » بنشیند.
رواج یافتن مناسبات دانش آموزی
چالش دیگر مواجهه و ممانعت از رواج یافتن مناسبات دانش اموزی در میان دانشجویان است. دانش آمور خود را مطیع کامل سلسله مراتب اقتدار در مدارس می بیند و برای خود حق اعتراض و نا فرمانی قائل نیست. در بین بخشی از دانشجویان جدیدالورود چنین گرایشی مشاهده می شود. طولانی شدن دوران گذار و تعمیق رکود در فضای دانشگاه ها می تواند به گسترش این گرایش بینجامد.
رادیکالیزه شدن جنبش
جنبش دانشجویی در ایران ذاتاً گرایش سیاسی ندارد، بلکه در فرایند تعامل دانشگاه با قدرت- که می تواند همراه با تقابل و صف بندی باشد – اگر دولت جنبش دانشجویی را به حساب نیاورد یا مدارا نکند حرکت های دانشجویی رادیکال خواهد شد. هر جا دولت با زدن برچسب رادیکال به فعالیت های دانشجویی آنها را محدود می کند اقدامات دانشجویان هم رادیکال تر می شود اما هر وقت برخورد دولت با جنبش دانشجویی مسالمت آمیز باشد دانشجویان هم حرکت های آرام تری انجام می دهند. حوادث سال ۷۸ و سال ۸۸ از عواقب رادیکال کردن جنبش دانشجویی بود و بر تندتر شدن این جنبش هم تأثیر زیادی داشت. از طرف دیگر برخورد با جنبش دانشجویی بسیاری از دانشجویان را به سمت بی تفاوتی نسبت به مسائل کشور راند. برخورد همراه با سرکوب، گاهی دانشجویان را تند می کند و گاهی نوعی از خود را در آنها به وجود می آورد. دانشجویان به شیوه فعال در فرآیندهای سیاسی مشارکت نمی کنند اما با انفعالشان اجازه شکل گیری جامعه سیاسی سالم را نمی دهند. یاس فلسفی باعث فاصله گرفتن دانشجویان از فرآیندهای سیاسی جاری در کشور می شود و سرخوردگی سیاسی آنها مشارکت سیاسی را کاهش می دهد. باید در نظر داشت که انفعال سیاسی دانشجویان هم به اندازه رادیکال شدن آنها خطرناک و حتی از آن هم خطرناک تر است. نسل جوانی که باید در آینده در فرآیندهای سیاسی مشارکت کند تا جامعه ای پویا را شکل دهد کنار می ایستد و دچار یاس سیاسی شده است. بنابراین این نسل اگر در آینده مولد اندیشه هم شود نوعی سرخوردگی و انفعال و بدبینی نسبت به حاکمیت سیاسی را برای جامعه بازتولید می کند. در نتیجه سرمایه های سیاسی جامعه کاهش می یابد و اعتماد به نخبگان سیاسی از بین می رود. این یاس سیاسی و فلسفی ممکن است بعداً به نوعی از رادیکالیزم مبدل شود. پس مشارکت سیاسی دانشجویان گوهر فوق العاده گرانبهایی است که دولت ها به هر شیوه باید آن را تأمین کنند. در غیر این صورت دولت ها درواقع از رخوت فضای سیاسی و عدم پویایی جامعه تمکین کرده اند.
عدم رشد بالندگی و آگاهی
جنبش دانشجویی برخلاف بسیاری از تازه واردین به دانشگاه ها تصویری از آن به جز تحصن، هیاهو، تریبون آزاد، کارناوال های تبلیغاتی و… ندارند البته لازم است که توضیح دهیم اینها جزئی از خصیصه های جنبش دانشگاه به لحاظ تشکل هایی جوان محسوب می شود اما سؤال اصلی اینجا است که آیا جنبش دانشجویی فقط همین است و بس؟! آنچه امروز گریبان گیر جامعه دانشجویی و سبب رنج جنبش آن است، جای خالی ایدئولوژی است. عدم درک درست واژگانی و عملیاتی از ایدئولوژی ها و مکاتب، آرا و عقاید، نظریه ها و قوانین از معضلات فعالیت های سیاسی دانشجویی است. دانشجوی جوان به محض ورود به دانشگاه با عناوین پرطمطراق سیاسی، اجتماعی آنها می شود، بدون مطالعه قبلی و شناخت کافی تنها نزدیکی حسی با یک ایدئولوژی ارتباط برقرار می کند و یا شیفته یک کاریزمای کوچک دانشجویی می شود و حالا این دانشجو هیجان زده می شود، از طبقه و پرولتاریا می گوید بدون آنکه آن را فهمیده باشد، از امپریالیسم انتقاد می کند ولی مصرف زده صرف است، از شریعتی می گوید ولی فلسفه و تاریخ نمی داند. این در حالی است که دانشجو به عنوان یک قشر نخبه و خودآگاه در فرایند مناسبات سیاسی گرفتار می شود و بدون توجه به بالندگی علم و آگاهی و تخصص صرفاً به فعالیتهای سیاسی روی میآورند که جز عقب ماندن از علم فایدهی دیگری برایشان ندارد.
گفتار سوم) بررسی دانشجویان دانشگاه شیراز
دانشگاه شیراز به عنوان یکی از بزرگ ترین و معتبرترین دانشگاه های کشور همواره نقش عمده ای چه در عرصه علمی و چه در عرصه کنش های دانشجویی در کشور داشته است. با توجه به این که این دانشگاه همواره بر روند تحولات سیاسی واکنش نشان داده است ثابت کرده یکی از دانشگاه هایی است که با آگاهی بالای سیاسی دانشجویان همراه است. توجه به این امر که دانشگاه به عنوان یک اصل در جامعه پذیری دانشجویان مطرح است.
جامعه پذیری اولیه در فرد ابتدا از نهاد خانواده و سپس مدرسه و سازمان های مذهبی صورت می گیرد. از سویی، جامعه پذیری اولیه که در فرد ایجادشده ممکن است به انحاء مختلف دچار تغییر و تحول گردد و مسیر دگری را برای فرد ترسیم کند؛ که این امر ممکن است با تغییر و جابجایی در درون سازی خصلت های فردی و بیرون سازی فرد رخ بگیرد. شخص با ورود به دانشگاه جامعه پذیری دیگری را تجربه می کند که ممکن است دانشگاه به عنوان یک تغییردهنده اساسی در درون سازی و بیرون سازی شده های فرد اصول جدیدی را تعریف کند که با منطق جامعه پذیری اولیه فرد هماهنگی نداشته باشد. لذا منظور از این تغییر باید به طور دقیق روشن شود. جامعه شناسان ماهیت تغییر را در سطوح مختلف متفاوت دانسته اند. ماهیت تغییر در سطح فردی عبارت است از تغییر در نظرها، اعتقادات، آرزوها و انگیزه ها و امثال آن. در سطح گروهی عبارت است از تغییر در الگوهای کنش متقابل، در ارتباطات از قبیل روش های همبستگی و اتحاد یا رقابت و الگوهای طرد و پذیرش دیگران. در سطح جامعه عبارت است از تغییر در قشربندی و نظام سیاسی و اقتصاد (بهروان، ۱۳۸۳: ۳۴). در سطح فردی این شکاف بین جامعه پذیری اولیه فرد و جامعه پذیری ثانویه ممکن است از حالت تفاوت اندک تا تضاد با جامعه پذیری اولیه پیش رود. ازآنجایی که ورود به دانشگاه برای تمام اقشار جامعه هموار می باشد نمی تواند نقش طبقات به عنوان یک متغیر تأثیرگذار در شکل دهی به هویت پذیری مهم قلمداد کرد. در سطح گروهی این تشکل های داوطلبانه هستند که می توانند هویت و آگاهی های سیاسی و اجتماعی جدیدی را برای ورودی های علاقه مند به سیاست که در فعالیت های سیاسی قرار نگرفته اند، تعریف کنند. بعضی این تشکل های داوطلبانه که دارای فعالیت های سیاسی در سطح دانشگاه هستند به جذب دانشجویان جدیدالورود چه در قالب ایجاد مناظرات یا برنامه های سیاسی هیجان انگیز، گفتگو یا در غالب نشریات می پردازند.
الف) مشارکت در انجمن های داوطلبانه
در دانشگاه شیراز تشکل های مختلفی فعالیت می کنند از مهمترین تشکل های این دانشگاه، انجمن فرهنگ و سیاست، بسیج و انجمن اسلامی می باشند که عمده ترین برنامه های این دانشگاه متعلق به این انجمن ها می باشد.
انجمن فرهنگ و سیاست با گرایشی اصلاح طلبانه یکی از بزرگترین تشکل های اصلاح طلبانه دانشجویی در جنوب کشور می باشد. ۱۱٫۶ درصد از دانشجویان موردمطالعه دارای عضویت فعال تا عادی در این انجمن می باشند یکی از دلایل اصلی نپیوستن به این انجمن، نوعی رویکرد محافظه کارانه در بین دانشجویان می باشد که عدم عضویت را به عضویت ترجیح می دهند. ولی به نظر می رسد نوع هواداری خود را در تشویق ها و سالن های مملو از جمعیت ترجیح می دهند؛ و تقریباً یکی از تشکل های فعال در نشریات دانشجویی، تشکیل مناظرات، تریبون های دانشجویی می باشد.
جدول شماره ۵-۱- فراوانی عضویت در انجمن فرهنگ و سیاست
بسیج دانشجویی یکی از فعال ترین تشکل های دانشجویی در سراسر کشور می باشد این تشکل در دانشگاه شیراز تقریباً جز پرطرفدارترین و فعال ترین تشکل های دانشجویی می باشد که عمدتاً هواداران آن عضویت در این تشکل را به عدم عضویت ترجیح می دهند. نوع نگرش این تشکل نسبت به مدیریت دانشگاه بسته به نوع گرایش مدیر و اطرافیان وی برمی گردد. از طرفداری تا مخالفت این تشکل با مدیریت در نشریات وابسته به این نهاد کاملاً مشهود است. عضویت در این تشکل در دانشجویان موردمطالعه به ۲۶٫۸ درصد برمی گردد.
جدول شماره ۵-۲- فراوانی عضویت در بسیج دانشجویی
انجمن اسلامی تقریباً نزدیک به بسیج فعالیت می کند ولی مواضع محتاط تری نسب به بسیج دارد برنامه های زیادی در سطح دانشگاه برگزار می کند تقریباً از مقبولیت نسبی در بین دانشجویان برخوردار است و در حوزه نشریات فعال است این انجمن در مقابل انجمن اسلامی که گرایش اصلاح طلبانه داشت در سال ۸۸ تشکیل شد.۱۵٫۲ درصد از دانشجویان موردمطالعه عضو این انجمن هستند.
جدول شماره فراوانی ۵-۳-عضویت در انجمن اسلامی
انجمن های که ذکرشان رفت تقریباً از گفتمان های متفاوت بهره مند هستند به خصوص انجمن فرهنگ و سیاست در یک طرف گود و بسیج و انجمن اسلامی در طرف دیگر گود قرار دارند؛ و در دو ضلع اصلاح طلبی و اصول گرایی زمینه شکل گیری گفتمان های دانشجویی را فراهم آورده اند. بسته به نوع ساختار سیاسی شرایط عضویت در این تشکل ها رنگ دیگری به خود می گیرد از سال ۸۸ به بعد تشکل های اصلاح طلبی دانشگاه های کشور به عبارتی در کما فرورفتند و ساختار سیاسی در مدیریت دانشگاه شرایط سازمان دهی و فعالیت به آنها را نداد و به ناچار این تشکل ها در کمای سیاسی فرورفتند. یا اینکه فعالیت خود را با انتشار نشریات دانشجویی سازمان دهی می کردند. در این میان دانشجویان نیز نوعی رویکرد محافظه کارانه را اختیار کردند و ترجیح دادند به سکوت یا به دیگر تشکل های فرهنگی بپیوندند که این امر در دانشگاه شیراز به خوبی نمایانگر بود.
باورهای دانشجویان نیز بی ارتباط با سطح مشارکت و فعالیت های دانشجویان نیست بر این مبنا نیز سطح باورهای دانشجویان سنجیده شد. در باورهای مدنی نگاه دموکراسی خواهانه مطرح است که فرد بر اساس این نگاه خود را عضو مؤثر در ساختار نظام سیاسی می داند در باورهای سنتی فرد بالعکس شخصی که باورهای مدنی دارد برخورد می کند.
جدول شماره ۵-۴-توزیع فراوانی برحسب باورها
۷۶٫۹ درصد از دانشجویان دارای باورهای سنتی هستند. طبق جدول تقاطعی به بررسی مشارکت دانشجویان در انجمن های دانشجویی بر اساس نوع باورها خواهیم پرداخت
جدول شماره ۵-۵- توزیع فراوانی اعضا برحسب مشارکت و نوع باورهای سیاسی و مدنی
بر اساس این جدول ۱۲٫۵ درصد از افرادی که دارای باورهای مدنی هستند دارای فعالیت در انجمن ها هستند درحالی که ۲۴٫۱ درصد از دانشجویانی که دارای باورهای مدنی هستند در انجمن ها فعالیتی ندارند. ۸۷٫۵ درصد افرادی که دارای باورهای سنتی هستند در انجمن ها فعالیت دارند درحالی که ۷۵٫۹ درصد از این افراد که دارای این نوع باورها هستند در انجمن های دانشجویی فعال نیستند. این عدم به هم پیوستگی در باورها و سطح مشارکت نشان دهنده ابعادی از ناکارآمدی انجمن ها درروند پیش بردن مطالبات دانشجویان در سطح دانشگاهی و ملی می باشد این ناکارآمدی انجمن ها در سازمان دهی دانشجویان و نداشتن برنامه ای منسجم باعث نوعی سکوت و رخوت در سطح دانشگاه شده است؛ اما این ناکارآمدی بخشی از این بی تفاوتی ها می باشد. نوعی رکود سیاسی بعد از جریانات سال ۸۸، کشور را به حالتی از اغما سیاسی فروبرد به خصوص در انتخابات سال ۹۲ عدم حضور فعال در تبلیغات انتخاباتی و نداشتن شور و هیجان انتخاباتی در بین دانشجویان، نشان دهنده این رکود سیاسی بود. یکی از زمینه های اصلی بی تحرکی جامعه از دانشگاه سرچشمه می گیرد.
در این میان مفقود شدن حلقه پیوندی دانشگاه (انتقال آگاهی و کنش سیاسی) به جوانان سایر بخش های جامعه زمینه را برای مشارکت سیاسی متعارف کمرنگ تر می کند به خصوص اینکه در میان جامعه ایرانی اعتراضات دانشجویی از مقبولیت نسبی در بین توده ها برخوردار است و این نوع حرکات دانشجویان را شجاعانه تلقی می کنند و در این صورت نوعی برداشت ذهنی از آگاهی و کنش گری در بین جامعه به وجود می آید که در انباشت تاریخی ذهنیت ها زمینه ای برای کنش های خودآگاهانه به وجود می آورد. حال اگر انجمن های مدنی بهایی به آن داده نشود زمینه را برای کنش گری جامعه از کنش دانشجویان فراهم می شود.
ب) اعتماد
در این قسمت به بررسی اعتماد بین فردی و اعتماد مدنی در بین دانشجویان خواهیم پرداخت اعتماد به عنوان فضیلت انسانی همواره موردتوجه قرارگرفته است. اعتماد که جوهره ی سرمایه اجتماعی مطرح می شود هم از شاخصه های فرهنگ سیاسی مطرح است و دیگر اینکه در فرایند جامعه پذیری فرد از اعتماد بنیادین تا اعتماد در سطح بالاتر را شامل می شود. این درهم تنیدگی اعتماد با سه مقوله فوق نشان دهنده ی صداقت و مسئولیت پذیری است که در بستر هر جامعه ای می تواند نهادینه باشد. در این میان اعتماد مدنی یا همان اعتماد به انجمن های داوطلبانه کمتر موردبررسی قرارگرفته است و به عنوان یک مبنای کلی در اعتماد بررسی نشده است اکثر مواردی که بررسی شده اعتماد اجتماعی یا اعتماد سیاسی بوده است شاید از دلایل عدم این بررسی ضعف نهادهای مدنی و عدم آشنایی جامعه با این نهادها است؛ اما این پیگیری در مورد دانشگاه به عنوان یک جامعه پذیری ثانویه که نمودی از یک جامعه کوچک شده می باشد در آن نوعی فرهنگ درگیر شدگی مدنی را فرض می گیریم که آموزش مهارت های سیاسی، چگونگی هدایت همایش ها، چگونگی ایجاد نشریات و چگونگی نحوه ی توزیع، اعتماد درون گروهی، کارآفرینی، چگونگی تعامل با مسئولین و … را به بهترین نحو می توان در تشکل های دانشجویی مشاهده نمود.
جدول زیر نشان دهنده سطح اعتماد بین فردی در بین دانشجویان می باشد همانطور که از جدول مشخص می باشد اکثر پاسخگویان اعتماد بین فردی متوسطی دارند که نشان دهنده اعتماد نه در سطح بالا و نه در سطح پایین می باشد بلکه بسته به شرایط، اعتماد می تواند در سطح بالا یا پایین قرار بگیرد که همراه با ضمان و تعهد یا عوامل دیگر از طرف مقابل می باشد.
- ۹۹/۱۲/۱۸