همچنین در اشعار وی هجا- عتاب و رثاء نیز وجود دارد. و نوعا رثاء او درباره دوستان و خویشاوندانش می باشد.(الفاخوری؛ ۱۳۷۸: ۳۶۲- ۳۵۸)
۳-۶-۵ ۰ بحتری
بحتری نیز یکی دیگر از شاعران این دوره است که از قواعد مذکور مستثنی نمی باشد. او نیز شاعری تکسب گرا است که از شهری به شهری و از قصری به قصری روان شد تا به عطایی نایل آید و مطاع خود را به هر صاحب جاه و قدرتی عرضه دارد تا به بغداد رسید و آنجا را جهت شعر فروشی بهترین بازار یافت و مدیحه سرایی را در پیش گرفت و گاهی نیز به هجا و عتاب گریزی می زد.
بحتری که شعرش را وسیله تکسب کرده بود چگونه می توانست به مدح اکتفا کند و به هجا و عتاب نپردازد. هجای او گاه وسیله تهدید ممدوحان بخیل اوست و گاه برای آنکه با ممدوحان خود در نکوهش دشمنان همکاری و همدستی کند و گاه هم یک انگیزه سیاسی برای دفاع از خود دارد و عتاب هم برای بحتری وسیله تکسب است هشداری به ممدوحان تا در بخشش، درنگ یا کوتاهی نکنند. (الفاخوری؛ ۱۳۷۸: ۳۸۴ – ۳۸۱)
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید. |
۳-۶-۰۶ دعبل الخزاعی
ابو علی محمد بن علی بن زرین الخزاعی ملقب به دعبل نیز از شاعران این دوره می باشد اما وی بر خلاف شاعران این دوره فریفته مال و موقعیت دنیوی دربار خلفاء عباسی نگردید گرچه گفته می شود در دوران جوانی مدتی به هارون الرشید پیوست و از جانب بنی عباس همواره کینه آنان را به دل داشت تا آنجا که بالاخره در این به سال در زمان متوکل به شهادت رسید.
او شاعری هجو بود که همواره خلفای عباسی خصوصا ً هارون الرشید – مأمون- معتصم و ابراهیم بن المهدی از هجو وی در امان نبوده اند. هجاء وی نسبت به خلفاء عباسی بیشتر جنبه اعتقادی و سیاسی دارد. این هجویه ها دستگاه حکومت عباسی از خلافت گرفته تا وزراء و پیروان مسالک سیاسی آنها که دعبل اعتقادی به آن نداشت زیر ضربات سنگین شعر خود می گرفت. شعر وی زنده و پر خون است زیرا از خاطر مردی انقلابی تراوش نموده است. شعرش از حیث الفاظ سهل و از حیث معانی واضح و از انسجامی نیکو برخوردار است. (الفاخوری؛ ۱۳۷۸: ۲۷۴-۲۷۲)
۳-۶-۰۷سید حمیری
از دیگر شاعران این دوره ابو هاشم یا ابو عامر اسماعیل بن محمد بن یزید بن وداع حمیری ملقب به سید است. سید حمیری در سال (۱۰۵ هـ . ق) در عمان به دنیا آمد و در بصره تحت سرپرستی پدر و مادرش که اباضی[۲] بودند رشد کرد و آنگاه که عاقل و فهمیده شد از آنان جدا شد زیرا پدر و مادرش با علی (ع) دشمن بودند و همواره پس از نماز حضرت را دشنام می دادند و به همین خاطر هم بود که سید حمیری آنان را لعن و نفرین می نمود و از خداوند درخواست جهنم برای آنان می کرد.
۱- لــَــعَنَ اللهُ والـــــِـدَّی جَمیــــــعاً ۲- حُکْماً غُدوُهً کَما صَلیهِ الفَـــــــجْـ ۳- لَعْناً خَیرَ مَنْ مَشی فَوُقَ ظَهْرَ الْــ ۴- کَفَرَ عِنْدَ شـَـــتُمِ الَ رَسـُــول الــّ |
ثُمَ اَصلاهُما عَذابَ الْجَحـــــیَم رُ بِلَعْنِ الْوَصی بابِ الْعـُــــلوُمِ اَرْض اَوْ طافَ مُحْرِماً بِالْحَطیمِ لهِ نَسْــلَ الْمــَــهْرَبِ الْمَعْصُومِ |
ترجمه
۱- خداوند پدر و مادر مرا لعنت کند سپس آن دو را در عذاب جهنم جای دهد.
۲- صبح زود، هنگامی که نماز صبح خواند، به لعن وی که درب علوم است حکم نمودند.
۳- بهترین کسی که روی زمین راه می رفت و در جامعه احرام به دور کعبه طواف کرد لعن کردند.
۴-هنگام دشنام به آل رسول خدا و نسل او که پاکیزه و معصوم هستند کافر شدند.
سید حمیری مدت زمانی بر عقیده کیسانیه زندگی می کرد و قائل به امامت محمد بن حنیفه و غائب شدن او بود و قائل بود که محمد بن حنیفه همان مهدی قائم (عج) است و در کوه رضوی اقامت دارد ولی به برکت امام صادق (ع) سعادت به او روی آورد و پس از ملاقات با امام صادق (ع) و مشاهده نشانه های امامت و علامت وصایت در ایشان در اثر دلیل های قوی آن حضرت از عقیده خود برگشت و معتقد به امامت امام جعفر صادق (ع) گردید. وی مدتی از عمر خود را در دوران خلافت بنی امیه گذراند و سپس پنج تن از خلفای عباسی را درک کرد که آخرین آنها هارون الرشید بود.
سیدحمیری در فهم معانی قرآن کریم و علم به سنت شریف گامهای فراوان برداشته و هدفی دور اندیشانه داشته است و فانی شدنش در ولایت اهل بیت (ع) از روی بصیرت و ناشی از آگاهی فراوان و شناخت استوار و پخته او بود او با شناختی که به استدلالهای دینی و بصیرتی که به راه های احتجاج به مذهب داشت علیه کسانی که مخالف وی در اعتقادات بودند دلیل اقامه می نمود و نیز در تاریخ یدی طولانی داشت.
شعر او نیز پر از معانی قرآن و سنت است و این معانی گواهی راستین بر احاطه وی بر اهداف، اشارات و تفریحات قرآن و سنت است و هر جا که فضیلتی قوی تر بوده و برهانی روشن تر داشته و دلیلی نافذ تر در آن مورد وجود داشته است اعتنای سید به سرودن شعر در آن مورد بیشتر است. مانند حدیث غدیر – منزلت- تطهیر- رایت (پرچم) و… که همگی در فضیلت اهل البیت (ع) می باشند. سید در صف مقدم کسانی است که شعر خوب و زیاد گفته اند و بیشترین شعر او درباره آل الله است، سید دارای همتی بلند بود و حرص و ولع داشت که کار به دست اهلش بیفتد و همسو با بسیاری از شاعران با جدیت و کوشش در دعوت به سوی خدا و مدح زیاد عترت طاهره (ع) با بذل جان و چیزهای با ارزش در راه تقویت روح ایمان در جامعه و زنده کردن قلب های مرده با پراکندن فضایل آل الله و انتشار عیبها و بدیهای دشمنان آنها شعر خود را برتر از شعر دیگران قرار داد. (امینی؛ ۱۳۸۶: ۱۹۸ – ۱۹۴)
اگر چه سید حمیری در صفوف عباسیین بود و از مداحین آنان به شمار می رفت و بسیاری از اوقات خلفایی امثال منصور عباسی و مهدی عباسی مدح می کرد و به قول طه حسین این ظاهر قضیه بود و بر اساس روش دیگر شیعیان این یک نوع تقیه بود و سید آنچه که در ضمیرش بود ظاهر نمی کرد چه بسا که بر اساس تقیه به زبان بنی عباس را مدح می کرد و در قلبش آنان را لعنت می فرست و این نوع مشی سید برای در امان ماندن از شر خلفای عباسی بود چنانکه این امر یعنی تقیه و آشکار نکردن عقیده از نظر شیعه مباح و بدون اشکال است.(ضیف؛ ۱۴۲۶: ۳۰۵ -۳۱۱)
فصل چهارم
مضامین دعایی در شعر شاعرانِ عصر عباسی اول
فصل چهارم
مضامین دعایی در شعر شاعران عصر عباسی اول
در یک دسته بندی کلی می توان دعای شاعران عصر عباسی اول را به دو نوع تقسیم کرد.
اول: دعای آنان در حق افراد و دعا برای خویش(دعاء بالخیر) دوم: دعای بر ضد دیگران و به ضرر خویش (دعاء بالشر)
در حالت اول: موافقت درونی داعی با وضعیت اجتماعی و اعتقادی اش سبب می شود که به یک هدف سودمند عشق و علاقه ایجاد شود.
در حالت دوم: یک نزاع مشخص مرتبط با دشنام و لعنت و نفرین همراه با شیوه های دشمنی کلامی بر ضد افراد هدف انتقام جویانه را سبب می شود.
۴- ۰۱ دعای شاعران در حق افراد و برای خویش (دعاء بالخیر)
در این قسمت از دعا برای دیگران به عنوان یک عامل معنوی در رساندن خیر به آنها می پردازد و آن زمانی است که انسان از تشکر و جبران خوبیهای دیگران در قبال بخشش و یاری آنها و یا جبران ضرر و امر ناخوشایند، ناتوان است.
و دعا برای خود که بیانگر ضعف ذات انسانی است در جایی است که از برآورده کردن تمامی تمایلات و آرزوهایش ناتوان باشد، علاوه بر این که تسلیم و فرمانبرداری در برابر یک قدرت بر حذر دارنده، یا یک قدرت
برتر از قدرت ما که بتواند در ما احساس آرامش و ثبات را برانگیزد، وجود دارد و از اینجاست که شاعر برای خود دعا می کند تا آنچه را که خواهان آن است و آرزوی آن را دارد از یک جهت برآورده سازد و از جهت دیگر موفق به آرامش درونی شود. اما قبل از ورود به بحث نظر به اینکه نام، حمد و ستایش خالق سبحان سرآمد هر سخن و کاری می باشد و عنایت به اینکه حمد و ستایش خداوند خود نوعی دعا به خیر است شعر دعایی شاعران عصر عباسی را با بیان شکر و سپاس آنان از خداوند به خاطر نعمتهایش آغاز می کنیم.
۴-۱-۰۱ شکر خداوند و ستایش او به خاطر نعمت هایش
شکر خداوند متعال از طرف انسان در هر دو حالت خوشی و نا خوشی سزاوار و مطلوب است، شاعران در قصاید خود به ستایش و شکر خداوند متعال پرداخته اند برای سپاس از نعمتهای فراوانی که به آنها ارزانی داشته وهم اینکه آنها رااز بلاها و مصیبتها دورنموده است که ازآن جمله قول صالح بن عبدالقدوس(وفات ۱۶۷هـ )است که می گوید:
- ۹۹/۱۲/۱۸