لا شک عنان عزیمت شکار را تاب خواهد دادن. (۶/۷۰۵)
یادآوری: انواع افعال در مرزبان نامه مورد استفاده قرار گرفته است به جز ماضی مستمر، ماضی مستمر نقلی و مضارع مستمر. برای افعال مستقبل شواهد دیگری یافت نشد.
۲-۱-۴- افعال دعایی در مرزباننامه
در نثرهای کهن، از جمله مرزباننامه برای دعا فعل خاصی وجود داشته است. کارکرد افعال دعایی در مرزباننامه بسیار اندک است. فعل دعا در مرزباننامه به گونه های زیر یافت شده است:
۲-۱-۴-۱- افعال دعایی به شیوهی بن مضارع+ ا+ شناسه در مرزباننامه
ایزد، تعالی افواه جهانیان را به اطایب ذکر مناقب و مآثر خداوند، خواجهی جهان، صاحب اعظم مطیّب و مشرّف داراد. (۴/۳۵)
تاج و تخت از تو بر خوردار باد و تو از عمر و بخت کامران. (۶/۱۱۰)
«باد» در اصل «بواد» بوده است که «واو» آن حذف شده است.
ایزد تعالی سلک احوال جهانیان به واسطهی رای جهان گشای خداوند، صاحب اعظم، معین الاسلام و المسلمین منظوم داراد. (۱/۱۷۵)
مبارک باد ترا جفتی که از هنر پیشگان عالم طاق است. (۸/۲۰۷)
ایزد تعالی گلبن اقبال خداوند، خواجهی جهان را از خار خدیعت و وقیعت آسوده داراد. (۵/۵۵۵)
و صفتِ رغادت این عیش و تنعّم که وصمت زوال و تصَّرم مبیناد، به گوش او رسانید. (۲/۴۸۵)
۲-۱-۴-۲- افعال دعایی با افزودن الفی بعد از فعل دعا
در این شیوه از ساخت افعال دعایی، الفی به فعل دعایی شیوهی نخست افزوده میشود که آن را دعای مؤکد خوانند، مانند: باد که خود فعل دعایی است به صورت بادا. برای این گونه ساخت در مرزباننامه موردی یافت نشد به جز مواردی از افعال دعایی منفی که الفی افزون بر آن دارد. صورت منفی صیغهی دعا با «م» به وجود میآید و تقریباً از ساختمانهای خاص فعل دعا
میباشد. شواهد چنین است:
مبادا که قضیه حال تو معکوس شود. (۳/۳۴۸)
مبادا که سیلاب سطوت به سرِ ما در آورند. (۷/۴۹۳)
۲-۱-۴-۳- فعل دعایی با پسوند « ا» در مرزباننامه
در این شیوه از ساخت افعال دعایی، الفی به مضارع مجرد یا مضارع بائی افزوده میشود. مانند: بیندا، برای این شیوه از ساخت افعال دعایی در مرزباننامه موردی یافت نشد.
۲-۱-۵- شیوهی ساخت فعل امر در مرزباننامه
فعل امر علاوه بر شیوه معمول امروز به شیوه های دیگر نیز به کار رفته است:
۲-۱-۵-۱- فعل امر بدون پیش جزء مثبت ساز در مرزباننامه
در مرزباننامه حدود۳۳% از افعال امری بر این شیوهاند.
این عقده دیگر از کار بگشای و این عهده دیگر از ذمّت خویش بیرون کن. (۳/۴۵۰)
۲-۱-۵-۲- فعل امر با پیش جزء «می» در مرزباننامه
در مرزباننامه حدود ۱۷% از افعال امری بر این شیوهاند. برخی از دستورنویسان برای این گونه از فعل امر، اصطلاح امر غایب را به کار برده اند.
تا توانی با دوست و دشمن راه احسان و اجمال میسپر. (۱/۱۰۱)
آن حلاوتی که آخر به مذاق تو خواهد رسید، برابر دیده دل نصب میکن. (۸/۱۱۳)
از ذبول پیری که خزان عیش و برگ ریز امل است، یاد میدار. (۹/۲۰۴)
برخیز و میرو آسوده و سبک بار. (۷/۵۰۹)
۲-۱-۵-۳- ساختن افعال نهی با استعانت از تکواژ «مَ» در مرزباننامه
در مرزباننامه برای ساختن افعال نهی از تکواژ «مَ» استفاده شده به جز یک مورد:
با ملوک سخن ناپرسیده مگو و کار ایشان نافرموده مکن. (۹/۴۹)
باد دستی و تبذیر از جود و سخا مشمر. (۱/۹۹)
بیگانگان را مگزین که گفتهاند دیو آزموده، به از مردم نا آزموده. (۵/۱۰۴)
۲-۱-۶- فعل آغازی در مرزباننامه
یکی از شیوه های به کارگیری افعال در متون گذشته و حال، به کار بردن فعل به شیوهی آغازین میباشد. بدین گونه که فعل اصلی را به صورت مصدر با فعل گرفت همراه میسازند و بر شروع کار دلالت میکند. مانند: باریدن گرفت یعنی شروع به باریدن کرد. فرشیدورد در این باب چنین میگویند: «مراد از «فعل آغازی» فعلی است که بر شروع کاری و ادامهی آن در زمانی معین دلالت میکند. «فعل آغازی» در بعضی از زمانها از جمله در فارسی باستان دارای ساختمان خاصی است که در آن صورت باید فعل آغازی دارای نمونهی خاص نیز شمرد.» (فرشیدورد، ۱۹۱:۱۳۸۳)
در مرزبان نامه نیز چنین شیوهای به چشم میخورد. و از این گونه:
خرس چون این بشنید، نایره بغض از درون او شعله برآورد و قاروه قدح در گفتار داستان انداختن گرفت. (۷/۳۲۲)
صحیفه اصل را پیش نهادم و به عبارت خویش نقل کردن گرفتم. (۵/۲۳)
سرشک معصفری بر سفیداب و لاجورد او ریختن گیرد. (۲/۱۰۹)
جهان پیش چشمش تاریک شد و آه دود آسا از سینه برآوردن گرفت. (۲/۲۳۷)
یادآوری: این کارکرد در مرزباننامه اندک است و از این گونه ۱۶ مورد یافت شد.
۲-۱-۷- کارکرد مصدر به جای افعال دیگر در مرزباننامه
در مرزباننامه گاهی به جای انواع افعال از مصدر استفاده شده است که این شیوه حدود ۴% از افعال را شامل میگردد.
۲-۱-۷-۱- به کار بردن مصدر به جای مضارع التزامی در مرزباننامه
موش به یک شب نانی چگونه تواند خوردن [میتواند بخورد]؟ (۱۰/۱۶۵)
پس دختر را فرمود که ترا ساعتی پیش این مهمان میباید نشستن
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید. |
> [باید بنشینی] و آرزو او به لقیه از لقای خود نشاندن [بنشانیم]. (۷/۶۳)
ای برادر، تاکی مسخّر آدمی زاد بودن [باشی] و جان خود را درین عذاب فرسودن [بفرسایی]؟ (۸/۸۴)
اکنون ترا به کنار این دریا کشتیهای بسیار میبایدن ساختن[باید بسازی]. (۵/۱۱۴)
اگر شهریار زاده آن مار تواند کشتن [بتواند بکشد]، پس کشتن او و مردن شاه بابل یکی بود (۱/۱۴۱)
پس گفت: ترا میباید رفتن [باید بروی]. (۶/۴۱۲)
هرچه به شرط گفتار و کردار مشروط است و به تمشّی کارها مفضی، میباید گفتن [باید بگویی]. (۲/۳۷۳)
۲-۱-۷-۲- به کار بردن مصدر به جای امر در مرزباننامه
- ۹۹/۱۲/۱۸