اقتصاددانان آمریکایی بیان میکند که در سال 1925 نسبت داراییهای نامشهود به داراییهای مشهود 30 به 70 بود. اما در دهه 1990 به نسبت 63 به 37 افزایش یافت. استیوارت (1997) سرمایه انسانی را مهمترین دارایی سازمان تلقی میکند. بنابراین انتظار میرود شرکتهایی که از سرمایه فکری و انسانی بالاتری برخوردارند عملکرد مالی آنها نیز بالاتر باشد. آثار سرمایه انسانی بر عملکرد واحد تجاری در شرکتهای خدماتی بسیار مهم تلقی میشود زیرا این شرکتها بیشتر بر ظرفیتها و منابع نامشهود متکی هستند (منشن و بنتیس، 2013). از طرفی در طی دو دهه اخیر، افزایش رقابت تجاری و ظهور فنآوریهای جدید اطلاعاتی، منجر به پررنگتر شدن اهمیت داراییهای نامشهود به عنوان مهمترین عامل در ارزشگذاری شرکتها شده است (لو، 2001). اندازهگیری و گزارشگری داراییهای نامشهود یکی از موضوعات جذاب برای محققان حسابداری است و این جذابیت با افزایش تفاوت بین ارزش دفتری و ارزش بازار شرکتها بیشتر شده است (بیاتی، 2005). نگرانیها در مورد عدم شناسایی داراییهای نامشهود، در حال افزایش است. این نگرانی ناشی از ماهیت محافظهکارانه معیارهای شناسایی دارایی و نگرانیها در مورد قابلیت اتکا استانداردهای اخیر حسابداری است (الیوییرا و همکاران، 2010). بنابراین سطوح بالای عدماطمینان، توانایی شناسایی برخی داراییهای نامشهود را در واحدهای تجاری که در داراییهای نامشهود سرمایهگذاری میکنند، محدود میکند و این موضوع باعث میشود که اطلاعات صحیح به اشخاص برونسازمانی انتقال نیابد. این مشکل برای شرکتهایی که متکی بر دانش هستند، بیشتر نمود پیدا میکند. با این وجود میتوان گفت اطلاعات سرمایه انسانی دارای محتوای اطلاعاتی است. اطلاعاتی که راجع به شایستگی و صلاحیت کارکنان منتشر میشود با ارزش شرکت رابطه مثبت و معنیدار دارد. افشای این اطلاعات منجر به تغییرات کوتاهمدت در ارزش بازار نمیشود (گامرسچلاگ، 2013). سرمایه فکری سرمایهای فراتر از داراییهای فیزیکی و داراییهای مشهود است. امروزه سهم سرمایه فکری به دلیل دانش و اطلاعات و در نتیجه تولید ثروت در اقتصاد مبتنی بر دانش میتواند نقش مهمی در خلق ارزش افزوده و تولید ناخالص داخلی داشته باشد. به همین دلیل در سطح بنگاههای اقتصادی نیز عملکرد شرکتها میتواند تحت تأثیرداراییهای فکری و سرمایه انسانی قرار گیرد. با این تفاسیر در این فصل به بیان مقدمهای در خصوص موضوع تحقیق اشاره گردید. در ادامه فصل به مباحثی پیرامون بیان مسأله اصلی و اساسی تحقیق، اهمیت و ضرورت تحقیق و اهداف پژوهشگر اشاره شده و فرضیهها و چارچوب نظری تحقیق به تفصیل بیان شده و در نهایت تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای تحقیق و قلمرو تحقیق تشریح میگردد.
1 ـ 2) بیان مساله
در دو دهه اخیر، عملکرد و مدیریت راهبردی آن به یکی از موضوعهای مورد توجه و جذاب تبدیل شده است که در این راستا مدیریت عملکرد اقدامی است مستمر و همه جانبهنگر در زمینه تعامل آموزش، ارزشیابی و عملکرد که سه فلسفه مدیریتی زیر در آن اعمال میشود: فلسفه مدیریت بر مبنای نتیجه کار؛ فلسفه مدیریت مشارکتی؛ فلسفه مدیریت کیفیت جامع. در راستای بکارگیری این سه فلسفه مدیریتی، توجه به توسعه فردی، توسعه گروهی و تیمی و توسعه سازمانی، هم در مفهوم بالندگی سازمان و هم عملکرد اقتصادی سازمان، همچنین به میزان اهمیت مشاغل گوناگون در سازمان نیز توجه دارد و چون این فرایند به طور مداوم در حال تکامل است، منجر به توسعه مستمر و پایدار منابع انسانی و سرمایه فکری در سازمانها و در نهایت توسعه منابع انسانی ملی میشود. بدون تردید اگر فلسفه مدیریت عملکرد به طور مؤثر در سازمان اعمال شود، باعث توسعه پایدار منابع انسانی میشود و پایداری توسعه منابع انسانی نیز به اجرای منظم و بهبود فرایند کمک خواهد کرد (مجتهدزاده و همکاران، 1389). که در این بین عملکرد عبارت است از سمتدهی صحیح و مؤثر به عوامل مؤثر و اثرگذار بر عملکرد هر سازمان (منابع انسانی، فرایندهای سازمانی، مدیران، مشتریان) به منظور اثرگذاری بر خطمشی فعلی یا مسیر برنامه به منظور دستیابی به آن اهداف و تسهیم و در میانگذاری نتایج عملکرد در ترغیب آن اهداف (منشن و بنتیس، 2013). از طرفی تمامی رویکردهای مدیریتی در اجرا اهدافی را به دنبال دارند که معمولاً اساسیترین هدف رسیدن به نتــایج دلخواه براسـاس برنامهریزیهای قبلی برنامهریزان در سازمان و عملکرد آنهاست. طبق گزارشات سازمان ملی بهرهوری در پایان سال 1391 عواملی چون رضایتمندی مشتریان، رضایتمندی کارکنان، برنامهریزی استراتژیک مؤثر، فرایندهای روان کاری و عملکرد کاری مدیران عواملی هستند که بر عملکرد سازمانهای ایرانی به شدت تأثیر گذارده و موجب تأکید بیشتر آنها بر بهبود عملکرد شده است که در این راستا تعریفی که از عملکرد ارائه گردیده عبارت است از مجموعهای از اقدامات به هم پیوستهای از سیاستها و رویهها و اقداماتی که روی دستیابی اهداف از طریق تمرکز روی عملکرد ابعاد سازمانی تأکید دارد. به بیان بهتر فرایندی است مبتنی بر یک سری فعالیتها و به نحوی بنا شده است که باید از طریق تضمین بهبود مستمر عملکرد افراد و گروه های کاری در جهت اهداف راهبردی و اثربخشی سازمانی طراحی شود (حبیبی، 1392). مطابق گزارشات صندوق بینالمللی پول و بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران در پایان شهریور ماه 1392 بانکهای ایران به دلیل پایین بودن رقابت میان کارکنان، عدم امکان اِعمال مدیریت به دلیل شرایط و متغیرهای از پیش تعیین شده، ثابت بودن نرخ تسهیلات اعطایی و وجود تورم بیش از آن، مشکلات موجود در اعطای تسهیلات و عدم فرایند سادهسازی ارائه تسهیلات در چارچوب قانون بانکداری بدون ربا، پرداخت تسهیلات تکلیفی و عدم افزایش سرمایه بانکها به وسیله دولت کارا عمل نمیکنند. به عبارت دیگر بانکها با بهره گرفتن از نهادههای موجود نمیتوانند حداکثر ستاده را داشته باشند (محبوبی، 1392) که بانکهای استان گیلان (جامعه آماری این تحقیق) نیز از این قاعده مستثنی نیستند. نتایج حاصل از بسیاری از تحقیقات درباره نقش و اهمیت سرمایه فکری در رشد و توسعه سازمانها و بعضاً رشد جوامع بشری، بر این نکته تأکید دارد که هیچ جامعهای توسعه نیافته است، مگر آنکه به توسعه سرمایههای فکری خود پرداخته باشد. امروزه محققان پی بردهاند که سرمایه فکری جزء ضرورتهای انکارناپذیر هر سازمانی تلقی شده و سرمایهای بیپایان در جهت رشد و توسعه سازمانها و کشورها هستند طوری که طی نیم قرن گذشته بخش قابل توجهی از پیشرفت کشورهای توسعه یافته مرهون تحول در سرمایه فکری آنها بوده است. اگر در گذشته کار، سرمایه و زمین عوامل اصلی تولید به حساب میآمدند، امروز تغییرات فناوریها، فاکتورهای نیروی انسانی و ارتقاء سطح سرمایه فکری به
- ۹۹/۰۲/۳۰