سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه

  • ۰
  • ۰

سطوح یادگیری کار آفرینانه۱ :

 

یادگیری کار آفرینانه در سطوح مختلف ظاهر می شود. براساس دیدگاه ها و نظرات صاحب نظران مختلف، یادگیری کار آفرینانه را می توان در دو سطح تحلیل نمود:

 

 

 

۲-۳۱-۱- یادگیری کار آفرینانه فردی :

 

در این سطح خود کار آفرین درگیر یادگیری می شود. همان طور که اسمایلور۲ (۱۹۹۷) بیان می دارد، کارآفرینان اثر بخش یادگیرندگان فوق العاده هستند.آنها از هر چیزی یاد می گیرند، از مشتریان و همکاران و کارکنان، عرضه کنندگان و به ویژه از رقبای قبلی خود یاد می گیرند، آنها از تجربه شان می آموزند و از طریق عمل و اجرا یاد می گیرند. البته پیترسنگه (۱۹۹۵) اهمیت شناخت زمینه کار آفرینانه و تلفیق تئوری عمل را به خوبی دریافته است. اما به قول پیترسنگه، ارتباط بین کارآفرینی و یادگیری به سادگی آنچه که اسمایلور بیان می دارد، نیست. یادگیری کارآفرینانه منعکس کننده ماهیت شرکت کار آفرین و افرادی که آن را هدایت می کنند می باشد.

 

۲-۳۱-۲- یادگیری کارآفرینانه سازمانی :

 

یادگیری سازمانی شامل کسب، پردازش و بهره برداری دانش نوین۳ توسط سازمان می باشد .[۴۸] اما یادگیری سازمانی کارآفرینانه به عنوان یک مفهوم جدید از ترکیب دو حوزه یادگیری سازمانی و کارآفرینی ایجاد شده است.

 

این نوع یادگیری سازمانی می تواند در درون سازمان یا بین سازمانی رخ دهد.

 

۲-۳۱-۲-۱- یادگیری کارآفرینانه درون سازمان :

 

اولا در یادگیری درون سازمانی یادگیری به دو شیوه نگریسته می شود:

 

اول این که به عنوان یک فرایند فنی، یادگیری، به عنوان پردازش اثر بخش، تعبیر و تفسیر و واکنش دهی به اطلاعات درونی و بیرونی سازمانی تلقی می شود .[۴۸]

 

در رویکرد دوم، یعنی یادگیری به عنوان فرایند اجتماعی، یادگیری به عنوان نتیجه و زمینه تعاملات اجتماعی در پردازش ضمنی و صریح اطلاعات تلقی می گردد.

 

در یادگیری کارآفرینانه درون سازمانی، کانون توجه تشخیص فرصت و بهره برداری از آن است به عنوان پایه و اساس اقدام کارآفرینانه باشد. همان طور که پلیتیز۱و مک هنری۲ لامپکین و برگمن بیان می دارند، یادگیری سازمانی می تواند توانایی شرکت را برای تشخیص فرصت تقویت نماید و به تجهیز آنها برای پیگیری اثر بخش کسب و کارهای مخاطره آمیز کمک کند.

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

۲-۳۱-۲-۲- یادگیری کارآفرینانه بین سازمانی :

 

در زمینه تکامل کارآفرینی به عنوان یک حوزه مطالعاتی این بحث مطرح بوده است که انتقال آگاهانه و کلیدی و کاربرد تئوری ها، متود و لوژی ها از یک تحقق به پژوهش دیگر، ممکن است به پیشرفت های خلاقی در هر دو مورد ایجاد نماید و ممکن است پایه هایی برای حل مسائل قدیمی به شیوه های نوین ارائه کند.

 

هر دو موضوع مدیریت کارآفرینانه و یادگیری سازمان ها در اقتصاد سازمان یافته تجربی رخ می دهد، اقتصادی که اساسا کارآفرینانه بوده و نیازمند آن است که کارآفرینان به طور مستمر درگیر یادگیری شوند.

 

 

 

۲-۳۲- منابع یادگیری کارآفرینانه:

 

منابع یادگیری کار آفرینانه شامل سه منبع زیر می باشد :

 

۲-۳۲-۱- یادگیری عملی فعال :

 

در یادگیری عملی فعال فرد از طریق حل مساله آزمایش تجربی و آزمون و خطا از نتایج حاصله یاد می گیرد.

 

۲-۳۲-۲- یادگیری تئوریک رسمی :

 

در حالت تئوریک رسمی یادگیری از طریق تحصیلات و مطالعات دانشگاهی، آموزش و تحقیقات کتابخانه ای و اینترنتی صورت می گیرد.

 

۲-۳۲-۳- یادگیری اجتماعی :

 

در یادگیری اجتماعی، شبکه و کار آفرینان، کلیه رقبا، متخصصان و مشاوران، ناظران، مشتریان و عرضه کنندگان و… همگی از منابع یادگیری می باشند.

 

 

 

۲-۳۳- نقش اعتماد در یادگیری سازمانی:

 

پژوهش های یادگیری سازمان بر این موضوع تاکید دارند که وجود اعتماد در جو تغییرت سازمانی و زمانی که محیط سازمان ناپایدار است ،بسیار مهم و ضروری است[۴۹].نتایج تحقیقات در این زمینه نشان می دهد که اعتماد در رهبری و فرایند تصمیم گیری رهبران نقش اصلی را بر عهده دارد.[۵۰] جالب توجه است که هرچه در سلسله مراتب سازمانی بالاتر می رویم اهمیت این موضوع افزایش می یابد.پس از بررسی نقش اعتماد باید به نقش و اهمیت شفافیت در تصمیم گیری های سازمانی توجه شود.یکی از عبارتهای در بسیاری از تحقیقات مصاحبه شوندگان به صورت اجمالی دیده می شود این است که:ما به یک شبکه اطلاعاتی نیاز داریم که به ما اجازه دهد تا ببینیم در سازمان چه می گذرد و چگونه کار میکند.کیفیت رهبری درون تیم هایی که در آنها سطح بالایی از اعتماد وجود دارد تحت تاثیر فرهنگ تیم دستخوش تغییراتی می شود.مثلا در این تیم ها نگرش مثبتی در رابطه با همکاری و کار تیمی به وجود می آید و رهبر به جای وظیفه مبتنی خود یعنی نقش کنترل و فرماندهی نقش یک تسهیل کننده را بر عهده می گیرد بنابراین وی به افراد اجازه میدهد تا خود کارهای خویش را برنامه ریزی کند این رهبران به جای آنکه فعالیت ها را مدیریت کنند  افراد را توانمند می سازند تا بتوانند راه حل مشکلات وسیع  خود را بیابند و  مسئولیت کارشان  را برعهده گیرند .این رهبران  علاقه زیادی به سطح  وسیع ارتباطات سازمانی برای خود و دیگران دارند تا به وسیله کسانی که علاقه به کسب اطلاعات دارند تنها به گروه کاری خود محدود نشوند.به این شکل کارکنان قادر خواهند بود تامسائل خود را به سرعت حل کنند و به مشتری خود در سازمان یا در بیرون آن به سرعت پاسخ دهند.علاوه بر این رهبرانی با برقراری بازخوردهای دو سویه همان گونه که با گرفتن بازخورد از کارکنان مسیر آنها را کنترل می کنند به آنها بازخوردهای اصلاحی ارائه می نمایند.

 

می توان ادعا کرد که این شکل رهبری به کارکنان شانس زیادی برای توسعه ،یادگیری و خلاقیت ارائه می کن و آنان را برمی انگیراند تا خود به عنوان بهترین عضو گروه درآیند و با اعتماد که میان آنان و کارکنان شان وجود دارد هرگونه موقعیتی را برای رشد شخصی و حرفه ای کارکنان خود فراهم می آورند.

 

 

 

۲-۳۴-سازمان یادگیرنده:

 

سازمان یادگیرنده اساساً با تکمیل نظریه های مربوط به یادگیری و یادگیری سازمانی شکل گرفته است و از این رو محققان متعددی در شکل گیری این نظریه نقش داشته اند، سازمان یادگیرنده ،سازمانی است که در آن اعضاءبه طور مستمر خود را در جهت تحقق هدفها و آمالی که واقعاً در پی آنند توسعه می دهند . الگوهای نوینی در جهت گسترش دامنه تفکر رواج می یا بد، فضا برای آرمان طلبی ۱جمعی وجود دارد ونهایتاً سازمانی است که اعضاءآن به طور دائم می آموزند که چگونه دسته جمعی یادگیرند[۵۱].

 

سازمان های مطلوب، سازمان های یادگیرنده خواهند بود . این سازمانها فرصتهایی را برای اعمال مسئولیت بوجود می آورند. از تجربه ها می آموزند، ریسک می پذیرند و از نتایج حاصله و از درس های آموخته شده احساس رضایت می کنند.[۵۲]

 

سازمان یادگیرنده سازمانی است که در آن یادگیری، نیاز همیشگی کلیه کارکنان تلقی می شود و در آن ضمن تاکید بر آموختن چگونه آموختن و جذب وتوزیع دانش نو، به خلق و تولید اطلاعات و دانش جدید ومورد نیاز پرداخته می شود و تمامی این دانش نو در رفتار و عملکردها متجلی می گردند[۵۳].

 

به اقرار کلیه صاحبنظران، نظریه پرداز اصلی سازمان یادگیرنده، پیترام.سنگه از دانشگاه MIT است.سازمان یادگیرنده از نظر پیترسنگه، سازمانی است که با بهره گرفتن از افراد، ارزشها و سایر خرده سیستم ها، و با تکیه بر درسها و تجربه هایی که به دست می آورد، به طور پیوسته عملکرد خود را تغییرمیدهد و آن را بهبود می بخشد.

 

 

 

۲-۳۵- تفاوت سازمان یاد گیرنده و یادگیری سازمانی:

 

سازمان یادگیرنده ،سازمانی است که با ایجاد ساختارها و استراتژی ها به ارتقای یادگیری سازمانی کمک می کند.یادگیری سازمانی بیش از مجموع توان یادگیری افراد است

 

یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده مفاهیم مترادفی نیستند (جوننز و هندری).باید بین یادگیری سازمانی و سازمانی به مفهوم یادگیری افراد و گروه های درون سازمان و سازمان یاد گیرنده به معنی یادگیری سازمان به عنوان سیستم کلی ،فرق گذاشت.تسانگ۱ می گوید که دو اصطلاح یادگیری سازمانی و سازمان های یاد گیرنده بعضی اوقات به اشتباه به جای یکدیگر به کار گرفته می شوند.وی یادگیری سازمانی را مفهومی میداند که برای توصیف انواع خاصی از فعالیت هایی که ئر سازمان اشاره دارد.به عبارت دیگر،باید گفت سازمان یادگیرنده ،حاصل یادگیری سازمانی است[۵۴].

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بخش دوم:ادبیات مرتبط با کارآفرینی سازمانی

 

۱ Entrepreneurial Learning

 

۲ Asmaylur

 

۳ New knowledge

 

۱ Plytyz

 

۲ Machenry

 

۳ Hands-on learning

 

۱ Social learning

 

۱ Vision quest

 

۱ Tsang

  • milad milad
  • ۰
  • ۰

معرفی کارآفرینی سازمانی:

 

امروزه اندیشمندان کارآفرینی را به مشابه استراتژی مناسب برای گسترش بهره وری سازمانی تلقی می کنند و بر این باورند که کارآفرینی موجب ارتقای بهره وری ۱در سطوح مختلف فردی ،گروهی سازمانی،ملی و بین المللی می شود که این امر نیاز به بستری مناسب در سازمان دارد.لذا در دنیای در حال تحول امروزه کامیابی از آن جوامع و سازمانی خود رابطه معنی داری برقراری سازند.به عبارت دیگر جامعه و سازمانی می تواند در مسیر توسعه حرکتی رو به جلو داشته باشد که با ایجاد بستر های لازم۲ منابه انسانی و سازمانی خود را به دانش و مهارت کارآفرینی مولد تجهیز کنند ،تا آنها با بهره گرفتن از این توانمندی ارزشمند ،سایر منابع جامعه و سازمان را به سوی ایجاد ارزش و حصول رشد و توسعه، مدیریت کنند.

 

 

در این میان کارآفرینی سازمانی فرایندی است که در آن محصولات یا فرایند های نوآوری شده از طریق القا و ایجاد فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان از قبل تاسیس شده به ظهور می رسد.شکل گیری فعالیت های کارآفرینانه بنگاه بارزترین نشانه های کارآفرینی سازمانی است.کارآفرینی سازمانی فرایندی است که سازمان طی می کند تا همه کارکنان بتوانند در نقش کارآفرینان انجام وظیفه کنند و تمام فعالیت های فردی و گروهی را به طور مستمر ، سریع و راحت در سازمان به ثمر برسانند.امروزه توسعه کارآفرینی برای دست یابی به ثروت ، رفاه و اشتغال به طور کلی به امری اجتناب ناپذیر برای توسعه کشور ها مبدل گردیده است.

 

امروزه بر خلاف گذشته ،بازارهای سطح جهان ب تغییرات روزانه حتی لحظه به لحظه نیاز های جوامع بشری رو به رو هستند و سازمان های تولیدی و خدماتی که عامل اصلی مرتفع سازی این نیاز ها به شمار می رود ،برای جا نماندن در از تغییرات سریع و بقا و رشد در این بازارها باید به سرعت و هدف گذاری درست حرکت کنند .[۵۵] چرا که ساختار اقتصادی دنیای امروز با گذشته به طور اساسی تفاوت دارد. شاخص‌های سخت افزاری و دارایی‌های مشهود که دیروز در بنگاه اقتصادی نقشی تعیین کننده داشت جای خود را به نوآوری، ابداع، خلق محصولات جدید و دارایی‌های نرم افزاری داده است. اگر دیروز ثروتمندترین افراد دنیا آنهایی بودند که منابع مالی بیشتری در اختیار داشتند، امروزه ثروتمندترین مردم دنیا، افراد صاحب دانش و کارآفرین هستند. از این رو توسعه اقتصادی در دنیای امروز برپایه نوآوری، خلاقیت، استفاده از دانش و کارآفرینی استوار است.در این میان تداوم بقاو حیات سازمان ها ،نیزمند روش ها و راه حل های نو است و کارآفرینی به عنوان یک رویکرد استراتژیک و مزیت آخرین در نظام های اقتصادی،می تواند الگوی کارآمد جهت حصول به اهداف توسعه اقتصادی یاد می شود.چرا که وجود کارآفرینی در سازمان ها امیری به مراتب ضروری به نظر می رسد.دلیل آن هم قرار گرفتن در فضای رقابتی دنیای امروز است که سازمان ها را وادار می کند با بهره گرفتن از کارآفرینان از این قافله عقب نمانند و از گردونه خارج نشوند.از سوی دیگر تجربه دنیای امروز نشان داده است که نوآوری های مهم و پیشرفت های تکنولوژیکی در سازمان ها و شرکت های بزرگی دولتی اتفاق نخواهد افتاد،زیرا قابلیت تطبیق با بازار و نیاز های روز چیزی است که از یک ساختار یزرگ ،پیچیده و تو در تو ساخته نیست و در نتیجه برای پیشرفت سریع و ارائه محصولات جدید،تنها راه موثر، ایجاد و توسعه شرایطی است که فعالیت های اقتصادی کوچک بتوانند تاسیس شوند و رقابت کنند .[۵۶]همچنین در دنیای امروز،شناسی عوامل موثر برایجاد و توسعه کارآفرینی سازمانی در جامعه و ویژگی های منحصر به فرد کارآفرینان در سازمان به عنوان عنصر رشد و توسعه از ابعاد مختلف اقتصادی ،فرهنگی،اجتماعی و سیاسی محسوب می شود،به گونه ای که عنصر کارآفرینی سازمانی از یک سو به عنوان موتور حرکتی تولیدو توسعه سازمانی و از سوی دیگر،پرورش دهنده و تقویت کننده روحیه سرمایه گذاری و بهره وری در نیروی انسانی تلقی می شود.

 

 

 

 

۲-۳۷- تعریف واژه کارآفرینی:

 

در تعریف واژه کارآفرینی میان صاحب نظران اتفاق نظر وجود ندارد، در حقیقت از معنی کلمه آن نمی‌توان به مفهوم واقعی آن پی برد. ریشه واژه کارآفرینی از کلمه فرانسویEntreprendre  به معنای متعهد شدن نشات گرفته است. در واژه نامه وبستر۱: کارآفرین کسی است که متعهد می شود خطرهای یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی اداره و تقبل کند[۵۷].

 

کارآفرینی فرایندی است که منجر به ایجاد رضایت مندی و یا تقاضای جدید می شود. کارآفرینی عبارت است از فرایند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه ی منحصر به فردی از منابع، به منظور بهره گیری از فرصت ها[۵۸]. پیتر دراکر در خصوص کارآفرینی چنین می گوید اکثر چیزهایی که درباره کارآفرینی می شنوید و آمریکا را پیشرو در تفکر مدیریتی قلمداد می کنید، گزافه ای بیش نیست، نه سحری در کار است، نه رازی در میان است و نه ربطی به ژن دارد. کارآفرینی یک علم است و همچون علوم دیگر می توان آن را فرا گرفت[۵۹]. از سویی کارآفرینی عبارت است از ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه منحصر به فردی از منابع به منظور بهره گیری از فرصت ها. در اوایل سده شانزدهم کسانی را که در سمت هدایت ماموریت های نظامی بودند کارآفرین می خواندند، از آن پس برای انواع مخاطرات نیز همین واژه با محدودیت هایی مورد استفاده قرار می گرفت[۶۰]. کارآفرینی موضوعی میان رشته ای است و در برگیرنده رویکردهای خلاقیت شناختی۲، مدیریتی، روان شناختی۳، جامعه شناخت۴و اقتصادی می باشد. از کارآفرین و کارآفرینی تعاریف مختلفی مطرح شده است که از میان آنها سه تعریف با رویکردی جامعه شناختی، روانشناختی و مدیریتی مورد تامل قرار می گیرد[۶۱].

 

در رویکردی جامعه شناختی کارآفرینی نوعی فعالیت اجتماعی ارزشمند است و با مفاهیم جامعه شناختی مانند  نیاز جامعه، حل مسئله اجتماعی و فرهنگ توصیه می گردد.

 

رویکرد روانشناختی عبارت است از نوعی نگرش، رفتار و به طور کلی نوعی سبک زندگی است و با مفاهیم روانشناختی همچون شناخت، شخصیت، یادگیری و انگیزش توصیف می شود.

 

در رویکرد مدیریتی، کارآفرینی نوع خلاقی از فرایندهای مدیریتی است و با مفاهیم مدیریتی از قبیل طراحی راهبرد، برنامه ریزی و سازماندهی توضیح داده می شود.

 

امروزه واژه کارآفرینی مفاهیم زیر را به ذهن متبادر می سازد:

 

* مخاطره پذیری

 

*نوآوری

 

* ایجاد یا تجدید ساختار یک واحد اقتصادی، اجتماعی

 

* رضایت شخصی و استقلال طلبی

  • milad milad
  • ۰
  • ۰

انواع کارآفرینی:

 

۲-۳۸-۱- کارآفرینی فردی که خود بر دو نوع است:

 

الف) کارآفرینی آزاد و مستقل: حالتی که فرد، کسب و کار مستقلی را ایجاد می کند.[۶۲] این نوع کارآفرینی، فرایندی است که منجر به ایجاد رضایت مندی و یا تقاضای جدید می گردد. کارآفرین مستقل فردی است که مسئولیت اولیه جمع آوری منابع لازم برای شروع کسب و کار را به عهده می گیرد و مشخصه اصلی کارآفرینی، نوآوری می باشد.[۵۵]در این جا فرد با تکیه بر منابع مالی خویش و با داشته های ذاتی خود یک کار جدید را شروع می نماید و برای رسیدن به موفقیت، تمام تلاش خود را می کند. برای مثال، شرکت های کوچک و متوسط که تحت عنوان «SME»۱نامیده می شوند، محصول فرایندهای کارآفرینی مستقل هستند .[۶۰]

 

 

ب) کارآفرین دورن سازمانی: هنگامی که فعالیت کارآفرینی توسط فرد یا گروه داخل یک سازمان انجام گیرد، به آن کارآفرینی درون سازمانی گفته می شود .[۶۰]

 

فرایندی که کارآفرین با زحمات بسیار و معمولاً بدون حمایت و رضایت سازمان طی می کند تا فعالیت کارآفرین با زحمت بسیار و معمولاً بدون حمایت و رضایت سازمان طی می کند تا فعالیت کارآفرینانه ای را در سازمانی که معمولاً سنتی و بروکراتیک است، و به ثمر برساند. کارآفرینی درون سازمانی به شدت در فعالیت های کارآفرینانه و نیز، جهت گیری های مدیریت ارشد سازمان بازتاب می یابد. این تلاش های کارآفرینانه، چهار عنصر کلیدی را شامل می شوند، که عبارت اند از: اقدام به فعالیت های کارآفرینانه اقتصاد نوپا، ابداع و نوآوری، نوسازی خویشتن و در نهایت تأثیر گذاری .[۵۶]

 

پایان نامه ها

 

۲-۳۸-۲- کارآفرینی سازمانی:

 

که در آن محصولات یا فرایندهای نوآوری شده از طریق القا و ایجاد فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان از قبل تاسیس شده به ظهور می رسد. به عبارتی دیگر، مجموعه فعالیت هایی است که از منابع و حمایت سازمانی به منظور دستیابی به نتایج نوآورانه می باشد .[۵۵] همچنین کارآفرینی سازمانی، فرایندی است که سازمان طی می کند تا همه کارکنان بتوانند در نقش کارآفرینان انجام وظیفه کنند و تمام فعالیت های فردی یا گروهی به طور مستمر، سریع و راحت در سازمان به ثمر برساند. همچنین شامل پرورش رفتار کارآفرینانه در سازمانی است که قبلاً تاسیس شده، و فرایندی است که محصولات یا خدمات یا فرایندهای نوآورانه و خلق فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان ایجاد می شود. در این نوع کارآفرینی، یک شرکت یا سازمان، محیطی را فراهم می سازند تا اعضا بتوانند در امور کارآفرینی مشارکت نمایند.

 

 

 

۲-۳۹-توضیح کامل تری از کارآفرینی سازمانی:                                  

 

فرایندی است که در آن تولیدات و فرایندها از طریق ایجاد فرهنگ کارآفرینی در درون یک سازمان در حال فعالیت توسعه داده می شوند.[۵۵] شکل گیری فعالیت های کارآفرینانه بنگاه، بارزترین نشانه های کارآفرینی سازمانی است.

 

کارآفرینی سازمانی، فرایندی است که سازمان طی می کند تا همه کارکنان بتوانند در نقش کارآفرینان انجام وظیفه کنند و تمام فعالیت های فردی یا گروهی را به طور مستمر، سریع و راحت در سازمان به ثمر برسانند. هنگامی که فعالیت کارآفرینی توسط فرد یا گروه کارآفرین در داخل یک سازمان انجام بگیرد، به آن کارآفرینی سازمانی می گویند. در این حالت فرد یا گروه کارآفرین از این قابلیت ها و امکانات یک سازمان استفاده کرده و اقدام به فعالیت کارآفرینی به عنوان فعالیتی با وابستگی سازمانی می نماید. نتیجه این نوع کارافرینی معمولاً ایجاد یک واحد سازمانی جدید در داخل سازمان، طراحی و عرضه خدمات جدید و ایجاد ارزش های نوین برای سازمان می باشد.[۶۰] علاقه فزاینده به کارآفرین نموده سازمان و تلاش در جهت نهادینه کردن فرهنگ کارآفرینی در آن موجب شده تا استراتژی های گوناگون از سوی صاحب نظران به منظور ایجاد کارآفرینی سازمان، طراحی و ارائه شوند یا مطالعه مسیر تکامل دیدگاه های مختلف می توانیم دو نوع استراتژی اصلی را در این رابطه نام ببریم.

 

الف) استراتژی وجود فرد کارآفرین در سازمان یا کارآفرینی درون سازمانی

 

ب) استراتژی ایجاد کارآفرینی در سازمان

 

در استراتژی نوع اول، تاکید بر کارآفرینی فرد یا گروهی است که نهایتاً منجر به تکمیل و اجرای یک تفکر خلاق در درون سازمان می شوند. در حالی که استراتژی نوع دوم، محور اصلی خود سازمان می باشد و به عبارتی، تغییراتی در ساختار، فرهنگ و رفتار سازمان ایجاد می گردد. در نهایت یک بینش و فهم مشترک بین مدیران و کارکنان مبتنی بر خلق تفکر جدید، نگاه جدید، ترکیب جدید و در نهایت، محصول یا خدمت جدید را گسترش می دهد. برای هر نوع استراتژی، محققان، الگوهایی ارائه نمودند که در آنها انواع فعالیت های لازم و عوامل مؤثر برفرایندها در نظر گرفته شده اند. از جمله این الگوها می توان به کارآفرینی دارای با تمرکز بر نیروی انسانی، کارآفرینی فرصت گرا با محور قرار دادن کشف فرصت ها، کارافرینی تقلیدی با هدف تقلیل مخاطرات شکست و اشتباه، کارآفرینی اکتسابی با هدف افزایش توان فناوری و تمرکز بر ترکیب صنایع، و کارآفرینی خود جوش با تمرکز بر ایجاد واحدهای مستقل دورن سازمانی اشاره نمود.[۵۶]

 

 

 

۲-۴۰- فرایند کارآفرینی سازمانی:

  • milad milad
  • ۰
  • ۰

فرایند چهارگانه کارآفرینی سازمانی کانتر:

 

از سوی دیگر مراحل کارآفرینی سازمانی، از سازمانی به سازمان دیگر و از ایده ای تا ایده دیگر تفاوت دارد و نمی توان فرمول ثابت و استانداردی برای آن ترسیم نمود، اما مراحل و اصول مشترکی در فرایند کارآفرینی

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

سازمانی و رفتارهای کارآفرینان دیده شده است که از جمله مراحل چهار گانه ذیل که کانتر ارائه داده است می باشد.[۵۵]

 

۱- معین کردن مسئله و شکل گیری ایده جدید: اولین مرحله کارآفرینی درون سازمانی، تشخیص و تعیین موضوع، مسئله یا ایده ایست که برای آشکار شدن و جمع اوری اطلاعات آن ممکن است ماه ها و حتی سال ها وقت لازم باشد. کارافر ینان سازمانی باید در این مرحله نه فقط به صدای درون خود گوش کنند، بلکه با دیگران نیز مشورت کنند و از آنها نیز چیزهایی یاد بگیرند، مثلا از مشتریان، رقبا و غیره.

 

پایان نامه

 

۲- تشکیل ائتلاف و اتحاد: بعد از معین کردن موضوع یا ایده سازی، کارآفرینی سازمانی وارد ائتلاف با دیگران می شوند. در سازمان های بزرگ، کارآفرینان برای ادامه و اجرای کار، احتیاج به حمایت های مالی و قانونی مدیران دارند و باید سعی کنند از طریق ارتباط با دیگران، مهارت ها و سوابق خود با افراد، ریسک کار خود را برای سازمان توجیه کنند و در واقع ایده شان را به سازمان بقبولانند و یا به اصطلاح بفروشند.

 

۳- تکمیل امکانات و تکمیل ایده جهت اجرا: پروژه بعد از قبول شدن در این مرحله، فعال و هویدا می شود. در این مرحله، کارآفرینان جهت تجهیز و تکمیل ایده به منظور اجرای ایده ، تیمکاری تشکیل داده وفعالیت می کند. این مرحله نیز در سازمان های سنتی با موانعی از قبیل فرهنگ و ساختارهای سازمانی و ساختار سازمانی نامناسب ، توانمتند نبودن کارکنان، تضاد و دخالت زیاد ، فقدان اطلاعات صحیح، و نبودن شور و هیجان و تعهد قوی در کارکنان روبروست.

 

  • برداشت و جانشینی: در این مرحله ، اگر پروژه مراحل قبلی را با موفقیت پشت سر گذاشته باشد، باید محصول یا فرایند جدید در سازمان به صورت عادی و طبیعی در آید و از این پس نیاز است تا بهره وری و ثبات را با مهارت های مدیریتی افزایش داد. معمولاً کارآفرینان، علاقه ای به ماندن در این وضعیت ندارند و ادامه کار را به دیگری واگذار می کنند. عموماً در سازمان های سنتی ، پیدا کردن جانشینی که توانایی اداره چنین پروژه هایی را داشته باشد و بتواند انها را به صورت یک وضعیت عادی درآورد، بسیار مشکل است؛ اما در سازمان هایی کارآفرین، اگر پروژه شکست خورده باشد، به سرعت و قاطعیت آن را متوقف می کند.

 

 

 ۲- ۴۲- تفاوت کارآفرینی فردی و کارآفرینی سازمانی:

 

برخی صاحب نظران معتقدند که کارآفرینی سازمانی فرایندی است که از طریق محصولات، فرایندها و ایده های جدید در سازمان به اجرا گذاشته می شود و توسعه می یابد. از این رو، فرایند کارآفرینی سازمانی به کلی با فرایند کارآفرینی مستقل تفاوت دارد و تفاوت در وضعیت محیطی۱ آنها برای هریک، مزیت ها و معایبی را به وجود می اورد. یکی از تفاوت های مهم در این است که اقدامات کارآفرینی فردی ایجادی است، در حالی که کار کارآفرینی سازمانی اغلب مورد توجه بازیابی است. همچنین تفاوت دیگر میان کارآفرینی فردی و سازمانی در رقیبان شرکت است. در کارآفرینی فردی، رقیب بازار می باشد. کاری که کارآفرین مستقل انجام می دهد، برطرف کردن موانع موجود در بازار  برای بقا و رقابت است. اما در مورد کارآفرینی سازمانی، فرهنگ شرکت، رقیب اولیه می باشد. تفاوت دیگر در این است که سازمان می تواند در زمان بحران مالی از منابع مالی شرکت های مادر استفاده نماید، ولی فرد کارآفرین یا باید از ثروت شخصی خود استفاده نماید یا از سایر منابع خارجی استفاده نماید که این امر خود با مشکلات فراوانی همراه است. فرای۲ نیز کارآفرینی سازمانی را فرایندی می داند که در آن تولیدات و فرایندها از طریق ایجاد فرهنگ کارآفرینی در درون یک سازمان در حال فعالیت، توسعه داده می شوند. همچنین وی معتقد است، فرایند کارآفرینی سازمانی در مقایسه با فرایند کارآفرینی فردی دارای نقاط مشترک و افتراق زیادی است. مثلاً، هر دو، بر نوآوری تاکید می کند؛ هدف هر دو، ایجاد محصولات و خدمات، با ارزش افزوده است و خطر پذیری هر دو زیاد است ولی در کارآفرینی فردی، بر روی سرمایه و وقت کارآفرین ریسک می شود، در حالی که در کارآفرینی سازمانی با اقدام به تولید محصولات جدید بر روی سرمایه شرکت ریسک می شود.[۵۵]

 

 

 

۲-۴۳- ضرورت کارآفرینی برای تحول سازمان های امروزی:

 

امروزه بسیاری از شرکت هابه لزوم کارآفرینی شرکتی پی بردند. در واقع این گونه تغییر گرایش در استرتژی، در پاسخ به سه نیازی است که بر شرکت ها تحمیل شده است:

 

۱- افزایش سریع رقبا جدید

 

۲ – ایجاد حس بی اعتمادی، نسبت به شیوه های سنتی در شرکت ها

 

۳- خروج بهترین نیروهای کار از شرکت ها و اقدام آنها به کارآفرینی مستقل

 

این عوامل در دنیای متحول امروزی، عامل اصلی در تغییر گرایش استراتژی شرکت ها بوده است.[۶۳] از سویی دیگر فرایندهای کارآفرینی مانند کارآفرینی عملی، کارآفرینی فناورانه و کارآفرینی خدماتی، به علت ویژگیهای ارزش آفرینی، سرمایه آفرینی، اشتغال آفرینی و سودآوری، نقش مهم و بنیادی، در فرآیدن رشد و توسعه اقتصادی ایفا می نمایند.

 

همچنین کارآفرینی را می توان یکی از موثرترین راهکارهای مواجه با معضل بیکاری دانست، چون کارآفرینی اشتغال زا، نوعی فرایند برای خلق فرصتهای شغلی جدید می باشد. بنابراین کارآفرینی از این طریق، نقش مهم و بسیار تأثیر گذاری بر فرایند رشد توسعه اقتصادی ایفا می نماید.[۶۰]

 

در عصر حاضر، نیاز به اینکه مدیران علاوه بر ایفای نقش یک معلم و تسهیل گر، نوآور و کارآفرین نیز باشند، به طور روز افزون در حال افزایش است ما کارآفرینی را به عنوان شکلی از مدیریت در نظر می گیریم. در کارآفرینی، وجود مدیران کنترل گرا کمتر به چشم می خورد و کمتر مورد نیاز هستند. رهبر هرچه بیشتر قادر باشد اعضای سازمان را به افرادی کارآفرین تبدیل کند، یادگیری و خلاقیت افزایش خواهد یافت. زیرا مالکیت و کارآفرینی از یادگیری و نوآوری حمایت می کند.[۵۵]

 

مدیریت کارآفرینی زمانی می تواند در یک محیط کاری به وجود آید که اکثریت کارکنان اعم از مدیر و کارمند، فلسفه کارآفرینی را پذیرفته و مصمم باشد که واحد کاری آنها به عنوان یک واحد کارآفرین هر روز بهتر از دیروز فعالیت کند. یک کارآفرین علاوه بر اینکه می تواند مدیر خلاق و نوآوری باشد، می تواند از روحیه مسئولیت پذیری بالایی نیز برخوردار باشد. به عبارت دیگر، یک کارآفرین در سلسله مراتب مدیریت، همواره رفتار بهره ور و مناسبی را نسبت به بالادست های خود خواهد داشت. اگر در یک سازمان، همه کارآفرینان بخواهند در رأس تشکیلات آن سازمان قرار گیرند، بی تردید، مدیریت سازمان با مشکل جدی رو به رو شده و دیگر نمی تواند کارآفرین باشد. مدیریت کارآفرینی وقتی محقق می شود که در یک سازمان فرد بتواند:

 

۱- برخورد مدیریت داشته باشد.

 

۲- مسئولیت پذیر باشد، با افراد و سازمان های بالادست، رفتارهای مناسبی داشته باشد و بتواند با خلاقیت و نوآوری و وظیفه شناسی۱، مأموریت های محوله را به خوبی انجام دهد.

 

۳- در سلسله مراتب تشکیلاتی، افراد و بخش های پایین دست خود را به خوبی رهبری کرده و اعتماد آنها را نسبت به خود جلب نماید.[۵۶]

 

با توجه به این که فرایندهای کارآفرینی شامل فرایند برنامه ریزی و سازماندهی نیز بوده و معمولاً منجر به تاسیس سازمان های جدید می شوند بنابراین فرایندهای کارآفرینی با فرایندهای مدیریتی ارتباط خیلی نزدیکی دارند و همین عامل باعث می شود که گاهی این دو به اشتباه یکی دانسته شوند از این رو یکی از رویکردهای مهم بررسی فرایندهای کارآفرینی سازمانی، رویکرد مدیریتی مبتنی بر علم مدیریت می باشد. بر این اساس رویکرد مدیریتی به کارآفرینی سازمانی، یکی از شاخه های درونی اصلی رشته یا علم

  • milad milad
  • ۰
  • ۰

عوامل  موثر بر کارآفرینی در سازمان:

 

مطالعات در مورد عوامل مؤثر بر فعالیتهای کارآفرینانه در سازمان در ۲۵ سال اخیر رشد بسیاری کرده است.

 

پترسون و برگر (۱۹۷۲)، در مطالعاتشان سعی کردند تا عوامل مختلف سازمانی و محیطی که فعالیت های کارآفرینانه را در درون شرکت تحت تأثیر قرار می دهند شناسایی کنند. بعد از آنها محققان دیگری نیز سعی کردند تا میان متغیرهای سازمانی استراتژیکی و محیطی با فعالیت های کارآفرینانه در سازمان پیوندهایی برقرار کنند. که حوزه هایی مانند محیط پیرامونی، استراتژی های سازمان و فعالیت های مدیریت به عنوان عواملی مطرح شده اند که کارآفرینی سازمان را تحت تأثیر قرار می دهند. از سویی دیگر فرهنگ سازمانی نیز کارآفرین را تحت تأثیر قرار می دهد همچنین افراد عامل کلیدی محسوب می شوند که مهارتها و نگرش های فردی تمایل کارآفرینان بالقوه را در سازمان توصیف می کنند. پژوهش های صورت گرفته نشان می دهند که شش عامل اصلی وجود دارند که توسعه کارآفرینی سازمانی را فراهم می کنند که عبارت اند از:

 

 

الف) تامین حمایت مدیریت عالی: ارزش ها و فلسفه مدیران و میزان حمایت مدیران ارشد از افراد ریسک پذیر و نوآور در سازمان های کارآفرین اهمیا بسزایی دارد.[۷۳]

 

این حمایت می تواند با اهمیت دادن سازمان به توسعه و خلاقیت کادرهای مدیریتی و با این هدف شکل دادن به ساختار سازمانی و روابط سازمانی برای رسیدن به این هدف تامین شود. عناصر اصلی مفهوم پشتیبانی مدیریتی، نشان دادن درک و افکار ایجاد شده از طرف کارمند، باز کردن جلوی روی این فکر برای امکان بالندگی و شاید جهت دهی آن و با هدف امتحان در کوتاهترین زمان ممکن در یک پروژه آزمایش یا اجرا پشتیبانی کرده است.[۷۴]

 

پایان نامه

 

ب) شناختن امکان تفویض اختیار به کارکنان در تصمیم گیری: مدیران باید کارآفرینان و گروه های کاری آنان را یاری کنند تا در حد ممکن بسیاری از تصمیمات اخذ کننده به جای این که تصمیمات در سطوح عالی سازمان اخذ شود. هدف از این عمل تسهیل و توسعه سریع ایده ها همراه با تعهد بین اعضای سازمان است .[۷۵]

 

ج) تشویق و پاداش۱: در این شیوه به خاطر افزایش اثربخشی آن، معیارهای تشویق و یا پاداش باید به طوری روشن به اطلاع عموم کارکنان برسد و اساساً نوآوری، کارگروهی و رفتار فعالانه مورد تشویق قرار گیرد.

 

سایکس و بلاک۲معتقدند در سازمان ها باید برای غلبه بر موانع بورکراتیک و حرت به سوی کارآفرینی یک سیستم پاداش هدفمند در نظر گرفته شود، که تاکید آن بر اعطای پااش بر اساس عملکرد افراد باشد. استراتژی های حمایتی از افکار نو در سازمان موجب می شود تا سازمان از تحول کافی برخوردار شود و بتواند خود را با محیط متغیر خارجی هماهنگ سازد.[۷۶]

 

د) برداشتن موانع سازمانی : موانع سازمانی می تواند فیزیکی یا به عبارتی دیگر، محدودیت های تعیین شده قوانین سازمان باشد. علاوه بر این موانع می تواند رویکردهای فکری محدودی باید که کارمند در ذهن خویش مجسم می کند و یا یک نتیجه رفتارهای اجرا شده برای انجام دادن این تجسم باشد. چنین موانعی مانع می شود که کارمند مشکلات مرتبط با کار خود را مثل اینکه از بیرون می نگرد، مشاهده و درک کند. در خصوص اینکه کارکنان بتوانند به سازمان و کارها با یک چشم انداز گسترده تر و با یک دید عینی تر بنگرند، باید به آنها جسارت داده شود.

 

سازمان ها هنگامی که کارهای مهم خود را اجرا می کنند، باید از اجرای دقیق و حساس روش های استاندارد، از وابستگی به تعاریف کاری با قالب محدود و از استانداردهای بدون تغییر عملکرد دو رشد و اجتناب کنند. ساختار سازمانی باید بر روی اصول پشتیبانی کننده و خلاق بنا شود.

 

ه) تامین زمان کافی برای امکان پدیدار ساختن خلاقیت کارمند: فرایند پدید امدن افکار خلاق، فرایندی مانند مرغ بر روی تخم مرغ ها زمان بر است. به عبارت دیگر، برای اینکه بتوان افکار خلاق را تولید کرد لازم است که کارمند به حد کافی زمان داشته باشد سازمان ها باید برای بروز خلاقیت در کارکنان خود برنامه ریزی کرده و برای خلاقیت باید فرصت کافی به آنها داده شوند. سازمان ها نباید برای تمام گامهای کاری کارمند محدوده زمانی بگذارد. هنگام حل و فصل کردن مسائل و مشکلات و فعالیت کردن دراز مدت با هم با کارکنان دیگر باید با اشتیاق نگریسته شود. علاوه بر آن کارمند باید برای توجه به نوآوری و خلاقیت فرصت کافی داشته باشد .[۷۴]

 

و) انگیزش کارکنان: برای ترغیب خلاقیت ، نوآوری و کارآفرینی بایستی محرکهای انگیزشی مناسب در سازمان ایجاد شود تا افراد، روحیه و انگیزه کافی برای ایده های جدید و تعهد کارآفرینانه داشته باشد .[۷۳] انگیزش کارکنان۱، با گردهمایی۲ تمامی عوامل و ابعاد بحث شده ومی تواند به وجود بیاید. معیارهای انگیزش فردی متغیرند. انگیزش کارمند، کاملاً به متغیرهای فردی، سازمانی و محیطی بستگی دارد.[۷۴]

 

 

 

 

حمایت مدیریت عالی

 

 

تفویض اختیار به کارمندان

 

 

عوامل موثر در کارآفرینی سازمانی

 

 

حمایت مدیریت عالی

 

 

حمایت مدیریت عالی

 

 

برداشتن موانع سازمانی

 

 

حمایت مدیریت عالی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نمودار۲-۷-عوامل سازمانی تاثیر گذار بر کارآفرینی سازمانی

 

 

 

۲-۴۵- تاثیر متقابل فرهنگ و کارآفرینی:

 

فرهنگ یک جامعه می تواند، موجبات تقویت بنیان های کارآفرینانه را فراهم ساخته و بستر مناسب و مساعد را برای رشد و توسعه کارآفرینی به ویژه در سازمان ها به وجود آورد. از سوی دیگر کارآفرینی از طریق تحریک بخشیدن به جامعه و ایجاد زمینه های توسعه همه جانبه، باعث رشد و ارتقای ارزش های اجتماعب شده و با تولید ثروت، امکان سرمایه گذاری بیشتر، در تمام ابعاد از جمله امور فرهنگی را میسر می سازد بدیهی است که برای نفوذ فرهنگ کارآفرینی در عمق جامعه، باید تمام خرده فرهنگ های مرتبط یعنی: فرهنگ کار، فرهنگ مشارکت و کار گروهی، فرهنگ خلاقیت و نوآوری، فرهنگ سرمایه کاری به ویژه سرمایه گذاری خطر پذیر، و فرهنگ جسارت پروری و خطر پذیری در جامعه شکل گیرد.[۶۰] از سوی دیگر همان طور که فرهنگ جامعه بر فرایندها و پدیده های کارآفرینی تاثیر دارد، به طور متقابل کارآفرینی نیز دارای نقش تعیین کننده ای بر فرهنگ جامعه می باشد و اصولاً کارآفرینی یکی از عوامل اصلی فرهنگ سازی محسوب می گردد. به عنوان مثال، هنگامی که اختراعاتی مانند لامپ، برق، تلفن، و …. با اقدامات کارآفرینانه به مرحله تولید انبوه و استفاده عمومی و همگانی رسیدند، تاثیرات کاملاً بنیادی در شکل زندگی انسان داشته و باعث به وجود آمدن شکل های تمدنی جدید شده اند.

 

 

 

۲-۴۶- ویژگی های سازمان کارآفرین:

 

سازمان های کارآفرین دارای ویژگی های زیر هستند:

 

۲-۴۶-۱- اصرار در استراتژی تهاجمی:

 

سازمان های موفق، نوآور و مبتکر هستند آنها به جای نشان دادن واکنش در  برابر رویدادها و داشتن حالت انفعالی می کوشند پیش فعالانه و تهاجمی عمل کنند.

 

۲-۴۶-۲- صمیمت با مشتریان:

 

سخن گفتن با مشتریان با هدف آگاهی از خواسته ها، انتظارات و دیدگاه های آنها از رموز موفقیت در کسب و کار است.

 

۲-۴۶-۳- آزادی عمل و کارآفرینی:

 

در سازمان های کارآفرین، مدیران اجرایی افراد را تشویق می کنند که در چهارچوب چشم انداز سازمان، رهنمودها و استراتژی های موجود، مسئولیت تصمیمات را متقبل شوند. این به معنی آن است که چنین سازمان هایی اطمینان دارند، کارکنانشان از آنچه در سازمان می گذرد، آگاهند و در تفسیر و تحلیل برنامه ها و اقدامات سازمان، به ویژه در مورد مشتریان سهیم شده اند.

 

۲-۴۶-۴- تاکید بر ارزش های سازمان:

 

در سازمان های موفق همه با فلسفه و ارزش های سازمان آشنا هستند و وظیفه خود می دانند، باورهای سازمان را به آگاهی مشتریان و همکاران، به ویژه افراد تازه استخدام شده برسانند. در این باره اندازه سازمان چندان مهم نیست. در واقع این کار حتی در یک خرده فروشی کوچک نیز قابل اجرا است.

 

۲-۴۶-۵- تاکید بر فعالیت های تخصصی خویش:

 

سازمان های موفق معمولاً بر انجام فعالیت هایی تاکید می کنند که در آن متخصص و کارآزموده شده اند. این به معنای آن نیست که سازمان ها نباید فعالیت های خود را متنوع سازند، بلکه یادآور این امر مهم است که برای ورود به بازار جدید، باید با دقت برنامه ریزی کرد و بازارها را تجزیه و تحلیل نمود.

 

۲-۴۶-۶- ساختار ساده و نیروی کار اندک:

 

از ویژگی های سازمان کارآفرین، برخورداری  از ساختاری ساده است، ساختاری که انجام کار را تسریع و تسهیل نماید. در یک سازمان پیچیده؛ غالبا مشتریان را از واحدی به واحدهای دیگر می فرستند، زیرا هرچه قدر سازمان پیچیده تر باشد، سیستم های ارتباطی پیچیده تر و دشوارتر عمل خواهند نمود.

 

۲-۴۶-۷- افزایش بهره وری از مجرای کارکنان:

 

از ویژگی های سازمان کارآفرین توجه به نقش یک یک افراد در کل سیستم و تشویق موفقیت ها در هر کجای

 

سازمان است. مدیران سازمان های کارآفرین می دانند که اگر موفقیتی حاصل شده، ناشی از تلاش و نوآوری کارکنان بوده است.

 

۲-۴۶-۸- اعمال کنترل بر ارزش ها و تامین مالی:

 

سازمان های کارآفرین بر این باورند که کارکنان رو در رو با مشتریان، باید از اختیارات لازم در مراحل تصمیم گیری برخوردار باشند. در عین حال که سازمان هم باید کنترل دقیقی بر ارزش ها و نحوه تامین منابع مالی اعمال کنند. در واقع مدیران کارآفرین به افراد آزادی عمل می دهند تا آنچه را که شایسته می دانند به انجام رسانند.[۶۴]

 

از منظر دیگر، امروزه توسعه ارتباطات به قدری با سرعت فزاینده و رو به رشدی رو به رو بوده که بحث دهکده جهانی مطرح است. و این به نوبه خود، باعث تبادل روز افزون اطلاعات گشته و فرصتی برای استفاده از دانش در جهت توسعه کارآفرینی به شمار می آید.

 

 

 

۲-۴۷- گام های موثر در مسیر کارآفرین نمودن سازمان

 

۲-۴۷-۱- اعتقاد به سازمان:

 

اگر سازمان خود را بهتر بدانید کافی نیست، باید اعتقادات راسخ داشته باشید که سازمانتان بهترین است. سازمانی این چنین بر خود می بالد و آرزوی کارکنانش آن است که سازمان مسیر رشد را ادامه دهد. سازمان های کارآفرین، تنها درباره موفقیت و کیفیت محصول حرف نمی زنند، بلکه همواره دارای این ویژگی ها هستند.

 

۲-۴۷-۲-  ترسیم چشم انداز:

 

سازمان کارآفرین توانسته است، چشم اندازی از آینده خویش را در برابر دیدگان اعضای خود قرار دهد. احساس وجود یک آینده روشن همواره منشا پیشرفت خواهد بود و افراد را به تحقیق رویای خود ترغیب نماید. البته هدف ها باید قابل دستیابی و مشخص باشند، زیرا اگر اعضای سازمان، اهداف آتی را مبهم یا دست نیافتنی بدانند ناکام مانده، سرانجام با شکست رو به رو خواهند شد.

 

۲-۴۷-۳- شناخت کافی از مشتری:

 

در سازمان کارآفرین مشتری یک منبع ارزشمند اطلاعاتی است. در این سازمان شکایت های مشتریان مورد استقبال قرار می گیرد. زیرا هدف، آموختن درس های جدید و اقدامات اصلاحی در سایه اشتباهات گذشته است.

 

۲-۴۷-۴- تجزیه و تحلیل محیط:

 

اگر سازمان تلاش نکند عوامل فعال در محیط خارجی خویش را درک کند، هر قدر به بازار جهانی نزدیک می شود با این عوامل نا آشناتر می گرددو در نهایت بهترین فرصت ها را از دست خواهد داد.

 

۲-۴۷-۵ – درک سازمان:

 

سازمان های موفق هرگز تصویری ایده آل و مقدس از خود ترسیم نمی کند. درک سازمان به معنی شناسایی نقاط ضعف و اجرای سیاستهایی به منظور کاهاش نقاط ضعف است. یکی از زمینه های آسیب پذیری سازمان در رابطه با امور جاری و روزمره است. در مورد امور عادی سازمان باید مقرراتی وجود داشته باشد تا اطمینان یابیم که سازمان در کارهای روزمره نیز مانند فعالیت های کارآفرینی از تعهد لازم برخوردار است.

 

۲-۴۷-۶- محاسبه ریسک:

 

سازمان کارآفرین ریسک پذیر۲ است، ولی هنگامی پذیرای ریسک خواهد بود که نقش و اثر عوامل داخلی و خارجی را محاسبه نموده و ضریب موفقیت خود را بیش از هزینه های مربوط به شکست بداند.

 

۲-۴۷-۷- تحمل شکست و آموختن درس هایی جدید از آن:

 

هر سازمان که آماده ریسک پذیری است ممکن است روزی با تجربه ای تلخ مواجه شود و شکست بخورد. تلاش برای شناسایی علت شکست و تحلیل آن؛ نه به منظور شناسایی

  • milad milad
  • ۰
  • ۰

مدل تعاملی کارآفرینی سازمانی:

 

تغییرات متعددی توسط کوراتکو وهمکاران ۲۰۰۴ و همچنین کوراتکوایرلند و همکاران ۲۰۰۵ بر مدل هور نزبای و همکاران ۱۹۹۳ اعمال شده است به طور مشخص مدل کوراتکو و همکاران ۲۰۰۴ مدل هور نزبای و همکاران را با شرح ارزیابی های افراد و سازمان ها از نتایج کار آفرینانه به عنوان مشخص کننده رفتارهای کارآفرینانه آینده در سطح فردی، گسترش داد. مدل کوراتکو، آیرلند و همکاران (۲۰۰۵)، این مولفه فرایند ارزیابی را نگاه داشته و به طور خاص بر مشوق ها و نتایج رفتار کارآفرینانه مدیران میانی تاکید کرده است. این مدل ها نیز مانند مدل هورنزبای و همکاران بر کارآفرینی سازمانی به عنوان یک استراتژی تاکید نداشته است.

 

 

مدل تعاملی کارآفرینی سازمانی توسط کوراتکو و عده ای از همکارانش ارائه شده ایشان هشت دسته از عوامل را در اجرای یک تفکر آنها معتقدند که کارآفرینی در سازمان بر اساس سه عامل اصلی ذیل شکل می کیرد:

 

۱- مشخصات سازمانی : حمایت مدیریت، استقلال و آزادی در کار، پاداش دادن، دادن فرصت، محدوده های سازمانی

 

۲-  مشخصات فردی: خطر پذیری، نیاز به استقلال، نیاز به توفیق، هدف گرایی و مرکز کنترل

 

۳- حادثه ناگهانی: توسعه روش های جدید، ادغام ها یا مالکیت های جدید، تقاضاهای جدید در بازار، تغییرات اختصاصی و تهدیدات رقبا.

 

بر اساس این مدل، شکل های مختلفی از ترکیب عوامل سه گانه فوق ممکن است حاصل شود اما کوراتکو و همکارانش از میان همه انواع آن، سه وضعیت را پیشنهاد می کند:

 

 

 

 

 

  1. در وضعیتی که سازمان احتیاج به توسعه تکنولوژی داشته باشد و مدیریت ارشد از نوآوری حمایت کند، افرادی خطر پذیری بالایی داشته باشند، علاقه بیشتری به فعالیت های کارآفرینانه از خود نشان خواهد داد.
  2. در وضعیتی که تغییری اساسی در مدیریت (شیوه یا ساختار) به وجود آمده باشد که باعث تشویق رفتارهای نوآورانه گردد، افرادی که نیاز به توفیق زیادی داشته، علاقه بیشتری به فعالیتهای کارآفرینانه از خود نشان خواهند داد.
  3. در وضعیتی که سازمان به علت تغییرات محیطی، مجبور به کاهش هزینه ها شده و سازمان، محیطی برای کار بصیرانه و آزاد ایجاد کرده باشد، در این صورت کارکنانی که تمایل به استقلال داشته باشند، علاقه بیشتری در فعالیت های کارآفرینانه از خود نشان خواهند داد. همچنین مدلهای دیگری در زمینه کارآفرینی سازمانی مطرح شده است که یکی از آنها مدل استراتژیکی کارآفرینی سازمانی کرنوال و پرلمن می باشد که در آن ابتدا اطلاعات ورودی از محیط داخلی و خارجی سازمان به تشخیص و ارزیابی فرصت های جذاب و بازار کمک می کنند و به دنبال آن دورنما، مأموریت، هدف ها و استراتژی ها، تایید و سپس اجرا می شود. از طرف دیگر نیروهای فشار از سوی سازمان، گروه ها و افراد برای کارآفرینی، زمینه را برای ارزیابی های مختلف، استراتژی ها و اجرای آنها فراهم می کنند. نهایتا نتایج حاصله از عملکرد، با هدف ها و مأموریت اولیه مقایسه می شود و تغییرات لازم جهت اصلاح اجرا و انحرافات در هر یک از مراحل صورت قرار خواهد کرد.[۵۵]

 

 

 

اجرای تفکر

 

 

قابلیت دسترسی منابع

 

 

توانایی غلبه بر موانع

 

 

برنامه ریزی کاری امکان سنجی

 

 

تصمیم به انجام فعالیت کارآفرینانه

 

 

۱-ویژگی های سازمانی

 

 

۲-حمایت مدیر

 

۳-توانمندی

 

۴-پاداش

 

 

حادثه ناگهانی

 

 

 

 

 

۱-ویژگی های فردی

 

 

۲-تمایل به مخاطره پذیری

 

۳-تمایل به آزادی و استقلال

 

۴-نیاز به توفیق

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نمودار۲-۸-مدل تعاملی کوراتکو و همکاران

 

۲-۴۹- مدل کارآفرینی سازمانی آنتونیک هیسریچ:

 

این دو محقق با بررسی هایی که انجام داده اند، هشت بعد را برای کارآفرینی سازطمانی برشمرده اند آنها معتقدند که کارآفرینی سازمانی بایستی به عنوان مفهوم چند بعدی متمایز و در عین حال مرتبط نگریسته شود .[۶۵]

 

ابعاد کارآفرینی سازمانی از دیدگاه آنتونیک و هیسریچ عبارتند از:

 

قسمت و ۱ و ۲، شامل ایجاد شرکت ها یا واحد های مستقل و کسبو کار جدید: واحدهای جدید، ویژگی برجسته کارآفرینی سازمانی هستند که می توانند منجر به ایجاد کسب و کار های جدید در درون سازمان شوند. ورود به کسب و کار جدید، تازگی در درون ساختارفعلی سازمان پدیدار می کند .[۶۶] در شرکت های تاسیس یافته بزرگ و کوچک، واحدهای تاسیس یافته جدید می توانند شامل تشکیل واحدهای کاملاً رسمی مستقل یا نیمه مستقل باشند. ورود به کسب و کار جدید را می توان به فعالیت های اصلی سازمان نزدیک تر دید.

 

قسمت ۳ و ۴ شامل نوآوری در محصول خدمات و فرایند می باشد: از دیدگاه آنتونیک و هیسریچ، نوآوری به توانایی تلفیق۲ منابع در روشی برای خلق کارا و روش های تولیدی گشودن بازارهای جدید اشاره داردو [۶۷]جنینگز و لامپکین بر این باورند که سازمان کارآفرینانه نسبت به سازمان های معمولی محصولات جدیدتر و بازارهای جدیدتری را ایجاد می کنند .[۶۸] برعکس ابعاد قبلی ، این بعد از کارآفرینی سازمانی مربوط به نوآوری خدمات یا محصول با تاکید بر توسعه و نوآوری در تکنولوژی است. نوآوری محصول و کارآفرینی تکنولوژی را می توان به عنوان نوآوری شرکت های تولیدی در نظر گرفت و کارآفرینی سازمانی را می توان شامل توسعه محصول جدید، بهبود محصول و روش ها و رویه های جدید تولید، قلمداد کرد.[۶۹]

 

قسمت ۵ شامل خود تجدید می باشد: تغییر شکل سازمان ها از طریق تجدید ایده های کلیدی که بر مبنای آنها سازمان بنا شده را خود تجدیدی می گویند. این بعد به معنای تغییر سازمان و استراتژیک می باشد و شامل تعریف مجدد مفهوم کسب و کار، سازمان دهی مجدد و ارائه تغییرات گسترده سیستمی جهت نوآوری می باشد.

 

قسمت ۶ شامل ریسک پذیری می باشد: ریسک پذیری یکی از ابعاد مهم کارآفرینی سازمانی می باشد. ریسک پذیری به عنوان امکان ضرر، امکان دارد به عنوان ویژگی ذاتی نوآوری، شکل گیری کسب و کار جدیدتر و اقدامات کنشی یا تهاجمی سازمان موجود نگریسته شود. ریسک ها را می توان به پیگیری سریع فرصت ها، استفاده یا کاربرد سریع منابع

  • milad milad
  • ۰
  • ۰

استقرار کارآفرینی سازمانی در سازمان:

 

یک سازمان در ایجاد یک محیط کارآفرین باید از یک روند یا فراگرد پیروی نماید. اگر چه این فرایند می تواند توسط افراد درون سازمان انجام شود، غالباً سازمان ها با بهره گرفتن از افرادی که خارج از سازمان هستند این فرایند را تسهیل می کنند. اولین گام در پیاده کرده و اجرای این فرایند، تضمین و تعهد از سوی مدیران عالی سازمان است. بدون تعهد، مدیریت ارشد سازمان، هیچگاه قادر نخواهد بود تا در مسیر تغییرات فرهنگی مورد نیاز برای اجرای کار پیش رود.[۷۲]

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

اول ؛ مدیریت عالی سازمانی باید دوره زمانی مشخصی را برای کارآفرین سازمان تعهد نماید. (بین یک تا سه سال). بدین مفهوم که در کل سازمان مطرح می شود و راهبردهای تغییر فرهنگ سازمان به فرهنگ کارآفرینی درون سازمانی گسترش می یابد. وقتی که چارچوب اولیه ایجاد و مفاهیم پذیرفته سند، رهبران کارآفرین سازمانی مورد نیاز می بایست مشخص و انتخاب شده و تحت آموزش قرار گیرند.

 

دوم؛ ایده ها و حوزه هایی که مدیریت عالی، علاقه مند به حمایت از آنهاست باید تشخیص داده شده و هزینه های مخاطره آمیز آن مشخص شود. تاجایی که امکان دارد باید چارچوب زمانی، حجم کار، میزان سود آوری فعالیت اقتصادی جدید و اثر ان بر سازمان باید دقیقا مشخص شود. در طول آموزش کارآفرینی سازمانی، سازمان باید یک سیستم حمایت کننده ایجاد نماید، زیرا بدون وجود حامیان، کمتر امید می رود که فرهنگ سازمانی بتواند به فرهنگ کارآفرینی سازمان تبدیل شود.

 

سوم؛ سازمان نیاز به استفاده از فن آوری دارد که به واسطه آن انعطاف پذیر۱ شود. در دهه های گذشته شرکت های کوچک به خاطر اینکه همانند شرکت های بزرگ عمل کنند از تکنولوژی خاصی استفاده می کردند. از طرفی شرکت های بزرگ به خاطر این که همانند شرکت های کوچک پاسخگو و انعطاف پذیر شوند از تکنولوژی انها استفاده می کردند.

 

چهارم؛ سازمان می تواند، فرهنگ سازمانی کارآفرینی را به کمک مدیرانی ترویج دهد که علاقه مند آموزش کارآفرینی به کارکنان بوده و همچنین تمایل داشته باشد که آنها را در تجربیات خود سهیم کنند. جلسات آموزشی بایستی یک روز در ماه و در دوره زمانی مشخص برگزار گردد و جزئیات اطلاعات مربوط به فرایند کارآفرینی و ایده هایی که در سازمان قرار است بر روی انها سرمایه گذاری کند، بایستی به اطلاع عموم برساند.

 

پنجم؛ سازمان باید راه هایی بیابد که به مشتریانش نزدیک تر شود. این کار را می توان با ایجاد پایگاه های اطلاعاتی، به کارگیری رقیبان کوچکتر و کمک به خرده فروشان انجام داد.

 

 

 

۲-۵۱- ابعاد کارآفرینی سازمانی:

 

 

  1. ایجاد واحد ها و کسب و کارهای جدید
  2. نوآوری در محصولات و خدمات

۲-۱٫ جدید بودن برای دنیا

 

۲-۲٫ جدید بودن برای شرکت

 

۲-۳٫ افزودن به دامنه موجود

 

۲-۴٫ کاهش هزینه

 

۲-۵ .بهبودی خدمات۱

 

  1. نوآوری در تکنولوژی / فرایند

۳-۱ .تاکید بر تکنولوژی مناسب

 

۳- ۲ .انطباق تکنولوژی۲ سازمان با سایر سازمان ها و صنایع

 

۳-۳ .تاکید سازمان بر پیشتاز بودن در پیشرفت های تکنولوژی

 

۳-۴ .تاکید سازمان بر نوآوری تکنولوژی

 

  1. خود تجدیدی

۴-۱٫ تعریف فلسفه وجودی شرکت

 

۴-۲٫ سازماندهی مجدد واحدها و قسمت ها برای افزایش نوآوری

 

۴-۳٫ هماهنگی فعالیت های بین واحد ها برای افزایش و نوآوری

 

۴-۴ .افزایش استقلال واحدها برای ارتقای نواوری آنها

 

۴-۵٫ ساختار سازمانی منعطف برای افزایش نوآوری

 

 

 

 

 

۲-۵۲ – اهمیت رهبری تحول آفرین در فعالیت های کارآفرینانه درون سازمانی

 

یکی از عوامل در حیات سازمان ها نقش مهمی را ایفا می کنند، رهبری هر سازمان است که می تواند که تاثیر بسزایی بر خلاقیت و نوآوری کارکنان و سوق دادن افراد به انجام فعالیت های کارآفرینانه داشته باشد. رهبری است که می تواند شرایطی را برای کارکنان به وجود بیاورد که کارکنان احساس استقلال بودن و با ارزش بودن در سازمان کرده و با اعتماد به نفس بیشتری به دنبال ایده های خلاقانه۱ و فرصت های کارآفرینانه ایجاد شده در سازمان رفته و از این رو باعث پیشرفت و تغییر و تحول در سازمان شوند. رهبران تحول آفرین، می توانند محیطی مطلوب را ایجاد کرده و پیرامون را در جهت خلاق و نوآورانه بودن برانگیزانند. آنها از پیروان در جهت بهبود و توسعه روش های جدید و نوآور آنان در سراسر سازمانشان، در ایجاد جو سازمانی که احساس کارکنان را به چالش کشیده و در جستجوی دیدگاه های جدید نوآورانه در شغلشان هستند، کمک می کنند .[۷۷]

 

همچنین رهبران تحول آفرین می توانند محیطی باز، انعطاف پذیر و غیر معمول را برای افراد فراهم می کنند بنابراین ، رهبران تحول آفرین تشدید کننده عواملی هستند که محیط، فرهنگ سازمانی و استراتژِ ی هایی که مشوق نوآوری و باعث اثربخشی و موفقیت در سازمان می شوند را خلق و مدیریت می کنند. برای اینکه فرایند نوآوری در بسیاری از سازمان ها اجرا شود ابتدا باید سازمان ها، رهبران مناسب و ساختار رهبری را در سازمان بررسی می کند. علاوه بر این پژوهش هایی دیگر نیز نشان می دهد. که رفتار پیشگام۲ از قبیل اول بودن در بازار، اقدمات نوآورانه و پافشاری در دستیابی به اهداف، در ارتباط با رهبری  تحول آفرین می باشد.[۷۸]

 

پایان نامه ها

 

 

 

 

 

۲-۵۳ – مدل کارآفرینی سازمانی گاث و گینسبرگ:

 

مدل گاث و گیسنبرگ (۱۹۹۰) برخی موارد تعیین کننده و همچنین نتایج پدیده کارآفرینی سازمانی سرمایه گذاری های خطر پذیری سازمانی و نوسازی استراتژیک ، مورد نظر قرار گرفته است این مدل کمی، عمومی است، چرا که تفاوتی میان علل و نتایح این دو پدیده  کارآفرینی که به نظر انها حیطه کارآفرینی سازمانی را شکل می دهد، نشان نمی دهد.

 

نکته مهم در این مدل آن است که کار آفرینی سازمانی به صورت استراتژی ترسیم نشده است بلکه به عنوان مجموعه ای از پدیده ها که مجزا از استراتژی می باشند دیده شده است در این مدل استراتژی در طول ساختار ها فرایند ها وارزش ها وباورهای کلیدی به عنوان یک مشوق کار آفرینی سازمانی در سطح سازمان دیده شده است .

 

 

 

۲-۵۴- مدل کارآفرینی سازمانی بورگلمان و لیین:

 

پدیده سرمایه گذاری خطر پذیر۳درون شرکتی و بازسازی استراتژیک به عنوان نقاط تمرکز مدل های بورگلمان ۱۹۸۳و لیین ۲۰۰۰مطرح می باشد هر دوی این مدل ها فرایند محور هستند به این معنا که هر دو با تاکیدویژه ای بر نقش ها و رفتارهای سطوح مختلف مدیریتی چگونگی بروز و رخ نمایی سرمایه گذاری خطرپذیر و فرایندهای نوسازی را در سازمان شرح می دهند در واقع این مدل ها فعالیت های درونی سرمایه گذاری خطر پذیر و نوسازی را همچنان که در مدل گاث و گینسبرگ مطرح شده است توصیف می کنند برای این مدل ها نیز همانند مدل گاث و گینسبرگ استراتژی به عنوان امری بیرونی مطرح می باشد.

 

 

 

۲-۵۵- مدل کار آفرینی سازمانی دس:

 

یکی دیگر از مدل های توصیف موضوع کار آفرینی سازمانی مدل دس و همکاران ۲۰۰۳ برای چگونگی خلق دانش در چهار نوع کارآفرینی سازمانی می باشد به طور ویژه دس و همکاران علاوه بر استفاده از گاث و گینسبرگ برای دسته بندی سرمایه گذاری خطر پذیر سازمانی و نوسازی استراتژیک برای توصیف پدیده کار آفرینی سازمانی مدل خود را براساس چهار شکل کار آفرینی ارائه شده توسط کوین و مایلز۱۹۹۹ بنانهاده اند مدل دس وهمکاران نشان می دهد که چگونه فرایند های یادگیری اکتسابی و تجربی رابطه میان شکل های مطرح شده کارآفرینی سازمانی و ظهور شکل جدیدی از دانش برای مثال فنی مجتمع سازی بهره برداری را تقویت می کند استراتژی بنگاه نه یک بخش ضمنی و نه یک بخش آشکار از مدل دس و همکاران است به علاوه این مدل تاکید بسیاری بر بررسی روابط داخلی میان شکل های خاص کارافرینی سازمانی ویادگیری سازمانی دارد.

 

 

 

۲-۵۶- مدل کارآفرینی سازمانی هورنزبای:

 

مدل هور نزبای و همکاران ۱۹۹۳ برای مشخصه های رفتار های قهرمانانه۳ کسب و کارهای مخاطره ای جدید مانند مدل بورگلمن ۱۹۸۳ بر پدیده کارافرینی سازمانی به عنوان سرمایه گذاری خطر پذیرداخل سازمانی استوار است مدل هور نزبای وهمکاران گرچه  از نظر وسعت وحیطه توجه محدود است برانچه سبب بروز رفتار کار افرینانه افراد می گردد توجه دارد این توجه منحصر به فرد مدل هور نزبای و همکاران را ازتمرکز مدل معمول کنونی برکارافرینی سازمانی به عنوان یک استراتژی قابل شناسایی و مشخص جدا می کند.

 

۲-۵۷- مدل کارآفرینی سازمانی کووین و سیلوین:

 

مدل های کووین و سیلوین (۱۹۹۱) پیش بینی آینده ها و یا پی آمدهای گرایش کارآفرینانه در سطح سازمان ۱را که توسط لامکین و دس، به عنوان «فرایندها، اعمال و فعالیت های تصمیم گیری که منجر به ورودی جدید می گردد.» تعریف شده است، را مدل کرده اند. مدل های ارائه شده در این پژوهش با این مدل متداول و مرسوم، از چهار جهت عمده تفاوت دارد: (۱) مفهوم پردازی گرایش کارآفرینانه به عنوان یک مفهوم سازمانی. (۲) مشخص کردن جایگاه های سازمانی که فرایندها و رفتارهای کارآفرینانه ممکن است نشأت گیرند. (۳) تعریف مشخص عنصر فلسفی استراتژی کارآفرینی سازمانی. (۴) تعریف سازمانی که می تواند کارآفرینی را به عنوان یک استراتژی مشخص پی گیری کند.

 

در تفاوت اول، گرایش کارآفرینانه یک مفهوم سازمانی است که در ابعاد مختلف رفتاری تعریف می گردد. بر اساس تحقیقات کووین و سیلوین (۱۹۹۱)، گرایش کارآفرینانه را به دال بر وجود رفتارهای سازمانی، نشان دهنده پذیرش ریسک، نوآور بودن و پیشگامی دانسته. مدل گرایش کارآفرینانه لامپکین و دس (۱۹۹۶)، رقابت تهاجمی و خود مختاری را به این لیست از ویژگی ها اضافه کرده اند.

 

در تفاوت دوم، مدل های گرایش کارآفرینانه موجود، محل یا نقاط خاصی از سازمان را برای کارآفرینی شناسایی نمی کنند. به خصوص، این سوال را که رفتارها و فرایندهای کارآفرینانه از کجای سازمان آغاز می گردند را توضیح نمی دهند. اگرچه به این نکته ذکر شده که در سازمان های کارآفرینانه، الگوهای خاصی از رفتارهای کارآفرینانه ظهور پیدا می کنند. مدل ارائه شده در این مدل، با توجه به نکته که استراتژی کارآفرینی سازمانی با سه عنصر مجزا تعریف می گردد، مجموعه ای از جایگاه های سازمانی را که رفتارهای کارآفرینانه از آنها امکان ظهور دارد را مشخص می کنند.

 

در تفاوت سوم، در مدل های موجود گرایش کارآفرینانه، به وسیله شواهدی از رفتارهای سازمانی که بیانگر ریسک پذیری، نوآور بودن، پیشرو بودن، رقابت تهاجمی ۱و یا استقلال طلبی هستند، تعریف می گردد. تعریف مدل دس (۱۹۹۶) و همچنین کووین و سیلوین (۱۹۹۱) از گرایش کارآفرینانه، رفتار کارآفرینانه، نشانگر گرایش کارآفرینانه یک سازمان می باشد. مدل ارائه شده در این پژوهش، رفتار کارآفرینانه را تنها یکی از نشانه های وجود استراتژی کارآفرینانه می داند. پدیده استراتژی کارآفرینی سازمانی، همچنین دارای بخشی فلسفی می باشد که بیانگر چشم انداز استراتژی کارآفرینی که سبب توجیه و تعریف ارزش ها و همچنین ایجاد محرکی برای معماری سازمانی کارآفرینانه و در نتیجه رفتار و فرایندهای کارآفرینانه شده و آنها را حمایت می کند.

 

در تفاوت چهارم، و شاید مهمتر از همه، مدل های معمول گرایش کارآفرینانه (مانند مدل کارآفرینی سازمانی کاث و گینسبرگ (۱۹۹۰)) به طور واضح، استراتژی را به عنوان عاملی مجزا از گرایش کارآفرینانه مطرح کرده اند. مدل دس (۱۹۹۶)، استراتژی را به عنوان تعدیل کننده رابطه گرایش کارآفرینانه و کارایی سازمانی معرفی می کند. مدل کووین و سلیوین (۱۹۹۱) نیز این چنین است، اما به این نکته نیز اشاره می کند که گرایش کار کارآفرینانه و استراتژِ ممکن است به صورت متقابل به یکدیگر مرتبط باشند. اخیراً امکان نگاه به کارآفرینی، به عنوان یک استراتژی مستقل توجه شده است. آنچه مدل ارائه شده را متفاوت می کند، توصیف آن از چگونگی ظهور کارآفرینی سازمانی به عنوان یک استراتژی مستقل و قابل تشخیص و قابل استنباط از وجود الگو های رفتاری کارآفرینانه و یک دیدگاه کلی برای این کنش ها، معنا و جهت ده هستند، می باشد.

  • milad milad
  • ۰
  • ۰

مدلی از استراتژی کارآفرینی سازمانی:

 

همانطور که در شکل بالا آمده است، اعتقاد داریم که استراتژی کارآفرینی سازمانی در سه جنبه رخ نمایی می کند: یک چشم انداز استراتژیک کارآفرینانه، معماری سازمانی حمایت کننده کارآفرینی و رفتارها و فرایندهای کارآفرینانه که در سلسله مراتب سازمانی آشکار شده باشد. استراتژی کارآفرینی سازمانی به عنوان یک دیدگاه، نشانگر یک ایدولوژی مشترک که در پی کسب و کار مزیت رقابتی از طریق نوآوری و رفتار کارآفرینانه، بر مبنای پایدار می باشد، مطرح می شود[۷۹]. این ایدئولوژی در بخش چشم انداز استراتژیک کارآفرینانه مطرح می گردد. استراتژی کارآفرینی سازمانی به عنوان یک الگو، بیانگر اتکای پایدار و همیشگی به رفتارهای کارآفرینانه (خودآگاه یا ناخودآگاه) می باشد.[۸۰]

 

این رفتار پایدار نیازمند پای بندی به یک استراتژی کارآفرینی سازمانی می باشد که در مدل ها به وسیله فرایندها و رفتارهای کارآفرینانه مطرح شده اند. معماری سازمان نیز طریقی است که از همنوایی میان دیدگاه ها (چشم انداز) و اگو (رفتار پایدار) اطمینان حاصل شود. در بیانی دیگر، معماری سازمانی حمایت کننده ازکارآفرینی که در شکل بالا نشان داده شده است یک مسیر بازگشتی است که از طریق آن چشم انداز کارآفرینانه و رفتارها برای ساختن استراتژی تعامل می کنند. علاوه بر ان، پیشایندهای استراتژی کارآفرینی سازمانی (مانند شناخت کارآفرینانه فردی اعضای سازمان و محیط مشوق کنش های کارآفرینانه) و نتایج حاصل از آن (نتایج سازمانی که از فعالیت های کارآفرینانه حاصل می شوند، شامل توسعه مزیت های رقابتی و تغییر جایگاه استراتژیک) در شکل بالا نمایش داده شده اند.

 

 

 

 

۲-۵۹- شناخت کارآفرینانه افراد معماری حمایت کننده کارآفرینی سازمان:

 

شناخت حمایت کننده کارآفرینی تنها در حوزه مدیران ارشد نیاز نیست. بلکه همه افراد چه مدیران و چه غیر آنها می توانند دارای آن باشند. هنگامی که شناخت کارآفرینانه در افراد وجود داشته باشد این موضوع در فرهنگ سازمان رخ نمایی می کند. «راهی ما کارها را اینجا انجام می دهیم» و بازتاب رفتارهای با قصد قوی تر «راه هایی که انتظار داریم کارها اینجا انجام شوند» فرهنگ سازمانی را توصیف می کنند.[۸۱] به صورت رسمی تر، فرهنگ بیانگر مفروضات پایه ای مشترک می باشد که یک بدنه جمعی برای شناسایی و برخورد با موضوعات و فرصت ها توسعه می دهد، می باشد.[۸۲]

 

 

درست مانند شناخت حمایت کننده کارآفرینی غیر وابسته به زمینه مدیران ارشد که چشم انداز استراتژیک کارآفرینانه سازمان را شکل می دهد، شناخت حمایت کننده کارآفرینی غیر وابسته به زمینه هنجارهای فرهنگ سازمانی را که رفتارهای کارآفرینانه را شکل می دهند، می سازد و همچنین در اینجا نیز سازمان ابزاری می گردد که شناخت حمایت کننده کارآفرینی نیز وابسته به زمینه عملیاتی می گردد. همانطور که از پیکان دو جهته میان شناخت حمایت کننده کارآفرینی افراد و معماری حمایت کننده کارآفرینی سازمان بر می اید، فرهگ سازمانی نیز می تواند افکار غیر وابسته به زمینه افراد خود را پیرامون کارآفرینی تحت تأثیر قرار دهد. به این ترتیب رابطه دو طرفه میان شناخت کارآفرینانه افراد سازمان و وجود هنجارهای فرهنگی مشوق رفتارهای کارآفرینانه، وجود دارد. قوت شناخت حمایت کننده کارآفرینی افراد، رابطه مستقیم با قوت هنجارهای فرهنگی مشوق کارآفرینی در سازمان دارد. از آنجا که رفتار کارآفرینانه می تواند از طریق مختلفی رخ نمایی کند، تشخیص و بهره برداری از فرصت ها به عنوان جوهر رفتار کارآفرینانه و همچنین فرایند کارآفرینی مطرح می گردد.[۸۳] هنگامی که افراد سازمان دارای شناخت حمایت کننده کارآفرینی قوی تری باشند، احتمال شخیص و بهره برداری از فرصت های کارآفرینی که شین و اخارت به عنوان « حالتی که در آن کالاها یا خدمات نوین، مواد  اولیه جدید، بازارهای نو با شیوه های سازماندهی جدید از طریق شکل دهی به ابزارها، اهداف و یا روابط ابزار، اهداف جدید شکل می گیرند» توصیف می کنند، افزایش می یابد. این انتظار که شناخت حمایت کننده کارآفرینی می تواند سبب افزایش تشخیص و بهره برداری از فرصت ها گردد، موضوعی اثبات شده به واسطه تحقیقات افرادی نظیر میشل و همکاران (۲۰۰۲)، شین و نکاتارامان و اخارت می باشد. این تحقیقات نشان می دهند که شناخت می تواند افراد را برای تشخیص فرصت های کار آفرینانه مهیا کند. دلیل اصلی که دنبال کردن فرصت ها، توسط کار آفرینان را تعیین می کند تابعی از میزان جذابیت برای افرادی است که آنها را تشخیص داده اند، که این مساله خود تابعی از قدرت شناخت حمایت کننده کار آفرینی افراد می باشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۲-۶۰-مدل مفهومی پژوهش:

 

لازم به ذکر است که مدل مفهومی تحقیق بر اساس مقاله ای از ابوالفضل صفدری تحت عنوان بررسی تاثیر یادگیری سازمانی بر کارآفرینی سازمانی در میان سازمان های استان قزوین تهیه شده است.

 

 

 

 

الگوهای ذهنی

 

 

یادگیری تیمی

 

 

قابلیت های فردی

 

 

یادگیری سازمانی

 

 

چشم انداز مشترک

 

 

تفکر سیستمی

 

 

 

 

 

 

 

  • milad milad
  • ۰
  • ۰

تعریف استراتژی

 

استراتژی از واژه یونانی استراتگوس گرفته شده است که در حدود ۴۰۰ سال پیش از میلاد به کار می رفته و به «هنر و علم هدایت نیروهای نظامی» اطلاق می‌شده است (ابراهیمی‌نژاد، ‌۱۳۷۹، ۱۳). پس از جنگ‌های پیروزمندانه ناپلئون، استراتژیستی به نام «کلائوزویتس» استراتژی را چنین تعریف می‌کند: «فن هدایت نیرو و تطبیق و هماهنگ ساختن نیروها در نیل به هدف‌های جنگ». ارائه یک تعریف از استراتژی کار ساده­ای نیست. برخی از تعاریف استراتژی عبارتند از:

 

۱- تعیین اهداف میانی و نهایی پایه‌ای بلندمدت بنگاه و تطبیق شرایط کاری و تخصیص منابع لازم به منظور ایفای اهداف میانی مذکور (خداداد حسینی و عزیزی، ۱۳۸۵: ۱۵).

 

۲- الگوی اهداف غایی، مقاصد یا اهداف میانی و سیاست‌ها و برنامه‌های اصلی به منظور نیل به اهداف میانی مذکور به نحوی که الگوی موردنظر این حیطه‌ها را تعریف کند: حوزه‌ی کسب و کار و فعالیت فعلی بنگاه‌ها یا حوزه‌ای که باید فعالیت کننده در آن قرار بگیرد و قالبی که شرکت در آن جای گرفته است یا باید بگیرد.

 

۳- استراتژی یک حرکت و یا یک سری حرکت‌های معین سازمان است.

 

۴- استراتژی عبارت است از الگو یا طرحی که هدف‌ها، سیاست‌ها و زنجیره‌های استراتژی به درستی تنظیم یافته باشد، تخصیص منابع به درستی انجام می‌گیرد، توانمندی و نارسایی‌های سازمان مشخص می شود و دگرگونی‌های محیطی به‌درستی پیش بینی می گردد (کویین، ۱۳۸۲: ۱۷).

 

۵- استراتژی چارچوب فعالیت‌های کاری بنگاه را تعیین کند و دستورالعمل‌هایی را برای هماهنگ ساختن فعالیت‌ها به گونه‌ای فراهم آورد که بنگاه بتواند با آنها انطباق یابد و بر محیط در حال تغییر پیرامون خود تأثیر بگذارد. استراتژی با صراحت و تفصیل، محیط مطلوب و مرجّح را برای بنگاه و ساختار سازمانی که بنگاه برای نیل به آن در تلاش است، بیان می‌کند.

 

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

 

۶- استراتژی، نوع خاصی از راه و روش‌های دستیابی به اهداف است که در مورد چگونگی دستیابی به اهداف بلند مدت و حیاتی سازمانی که در محیط رقابتی قرار دارد، بحث می‌کند.

 

۷- استراتژی عبارت است از الگو یا طرحی که هدف‌ها، سیاست‌ها و زنجیره‌های عملیاتی یک سازمان را در قالب یک کل به هم پیوسته با یکدیگر ترکیب می‌کند. اگر استراتژی به درستی تنظیم یافته باشد، در تخصیص و هدایت منابع سازمان به صورتی یگانه و بالنده و بر پایه‌ توانمندی‌ها و نارسایی‌های نسبی درون سازمان، دگرگونی‌های محیطی پیش‌بینی شده و حرکت‌های اقتضایی رقبای هوشمند مؤثر خواهد بود (کویین و دیگران، ۱۳۸۲: ۵).

 

۸- برای دستیابی به هدف نهایی در رقابت با سایر سازمان­ها باید از استراتژی بهره گرفت. استراتژی،‌ منطق تجاری را برای سازمان به ارمغان می­آورد. اگر هدف این است که بهترین باشیم، پس باید استراتژی را به گونه­ای طرح­ریزی نمود که ما را به سوی بهترین شدن رهنمون شود. اگر هدف ثروت­سازی است، باید استراتژی را به گونه­ای تدوین نمود که سازمان را به سمت سود بیشتر در رقابت با سایر سازمان­ها هدایت کند. استراتژی معرف کسب و کاری است که شرکت قرار است در قالب آن رقابت کند. در بیانیه‌ی استراتژی،‌ تلقی شرکت از رقابت در کسب و کار و اهداف رقابت آن مطرح می­ شود (پورتر،۱۳۸۵: ۳۰).

 

۹- مفهوم استراتژی، زاییده‌ی فضای رقابتی و محدودیت منابع است و ماهیت استراتژی، تشخیص فرصت‌های اصلی و تمرکز منابع برای تحقق منافع نهفته در آنهاست. فلسفه‌ استراتژی نشان می‌دهد که درون‌مایه‌ی اصلی استراتژی، فرصت‌ها هستند (حمیدی زاده، ۱۳۸۸: ۴).

 

۱۰- استراتژی یک سازمان مشخص می‌کند که سازمان چگونه برای سهامداران،‌ مشتریان و شهروندان ارزش آفرینی نماید (کاپران و نوترون، ۱۳۸۶: ۲۷).

 

۱۱- استراتژی عبارتست از طراحی طرح‌های بلند مدت برای مدیریت مؤثر فرصت‌های و تهدید‌های محیطی و بررسی نقاط ضعف شرکت (هانگروویل، ۱۳۸۱: ۲۲).

 

۱۲- استراتژی « یک برنامه ‌بازی» برای شرکت می‌باشد (مشبکی، ‌۱۳۸۵: ۱۱).

 

۱۳- استراتژی عبارت است از یک طرح و عمل سازمانی که هدف از آن راندن یک سازمان در مسیر نیل به اهداف کوتاه مدت‌تر خود و در نهایت در مسیر نیل به اهداف اساسی‌اش می‌باشد (هریسون و جان، ۱۳۷۸: ۲۲).

 

۱۴- تدابیر و طرح یا نقشه‌ای در جهت تهیه و تخصیص و بکارگیری هرچه منطقی‌تر منابع برای رفع مشکلات که به دلیل بی‌توجهی به شرایط محیطی بروز کرده یا برای بهتر ساختن وضع خوب فعلی استفاده شود و جوابگوی بازار و مشتریان بوده و رضایت افراد ذینفع و ذی اثر در سازمان را جلب کند استراتژی به شمار می‌آید (رحمان سرشت، ۱۳۸۴: ۲۳).

 

۱۵- در استراتژی موضوعات زیر باید مشخص شوند: نوع فعالیتی که شرکت می‌خواهد به آن پردازد،‌ شیوه تخصیص منابع، تصمیم‌گیری درباره گسترش یا تنوع فعالیت،‌ تصمیم‌گیری درباره ورود به بازارهای بین‌الملل و ادغام شرکت (دیوید، ۱۳۸۵: ۲۵).

 

۱۶- یک استراتژی تجاری در برگیرنده‌ی شناخت حیطه محصول، میزان سرمایه‌گذاری تجاری، استراتژی‌های بخش‌های وظیفه‌ای، دارایی‌ها یا مهارت‌های بکار گرفته می‌شود. استراتژی شامل تخصیص منابع بین تک تک واحدها و ایجاد هم افزایی بین آنها می‌ّباشد (آکر، ۱۳۸۶: ۲۶).

 

۱۷- استراتژی به منزله ابزار هماهنگی است. بزرگترین چالش مدیریت یک سازمان، هماهنگ ساختن اقدامات اعضا و ارکان مختلف سازمان است. استراتژی می‌تواند هماهنگی را از چند طریق ارتقا دهد. اول، استراتژی یک ابزار ارتباطی است. بیانیه‌های استراتژی، واسطه‌های قدرتمندی هستند که از آن طریق مدیر عامل می‌تواند هویت، اهداف و موقعیت شرکت را به تمام اعضای سازمان منتقل سازد. گرچه ارتباطات به تنهایی کافی نیست. برای اینکه هماهنگی اثر بخش باشد، مشارکت گروه‌های مختلفی که سازمان را تشکیل می‌دهند، ضروری است.

 

۱۸- استراتژی، آینده محور است. استراتژی تنها در ارتباط با چگونگی رقابت شرکت در زمان حال نیست، بلکه مرتبط با این که شرکت در آینده به چه چیزی می‌خواهد تبدیل شود نیز هست. مقصود کلیدی از استراتژی آینده محور تنها محقق ساختن جهت توسعه شرکت نیست، بلکه فراهم کردن اشتیاقی که می‌تواند به اعضای سازمان انگیزه و الهام ببخشد نیز هست. استراتژی کمتر درباره تخصیص منابع بوده و بیشتر درباره بسط و گسترش منابع است.

 

 

۱۹- استراتژی به منزله مدیریت آپشن‌هاست. در تدوین استراتژی، منفعت اصلی، در این است که چگونه می‌توانیم از اصول ارزش گذاری آپشن‌ها برای خلق ارزش سهام‌دار استفاده نماییم. دو گونه از آپشن‌های واقعی وجود دارد: آپشن‌های رشد و آپشن‌های انعطاف پذیری. آپشن‌های رشد به شرکت اجازه می‌دهد که سرمایه گذاری‌های ابتدایی کوچکی را در تعدادی از فرصت‌های کسب و کار آینده بدون هیچ‌گونه تعهدی به آنها انجام دهد.

 

این تعاریف وجوه اشتراک زیادی دارند. عباراتی نظیر «اهداف میانی بلندمدت» و «سیاست‌های اصلی» دلالت بر این دارند که استراتژی در واقع انجام دادن امور پیش روی سازمان با گرفتن تصمیمات «بزرگ» است، یعنی تصمیم‌هایی که در نهایت موفقیت یا شکست سازمان را تعیین می‌کنند. تأکید بر «الگوهای اهداف نهایی» و «چهارچوب فعالیت بنگاه» مؤید آن است که استراتژی به صورت رفتار سازگار ظاهر می‌شود، به این معنی که پس از وضع یک استراتژی به سادگی نمی‌توان آن را معکوس کرد و یا تغییر داد. سرانجام این ایده که استراتژی «قالبی را که در شرکت در آن قرار گرفته است یا باید قرار بگیرد، تعیین می‌کند»، به مفهوم آن است که تصمیمات استراتژیک، شخصیت رقابتی بنگاه و چگونگی درک جمعی را از اینکه بنگاه چگونه در داخل محیط رقابتی خود به سوی موفقیت گام برمی‌دارد، شکل می‌دهد.

 

 

 

۲-۱-۱-۲- ویژگی‌های استراتژی

 

۱ـ اهداف سازمانی را به صورت اهداف بلندمدت، برنامه ­های عملیاتی و اولویت­های تخصیص منابع تبیین و معرفی می­ کند.

 

۲ـ انتخاب رشته کاری که سازمان در آن مشغول است و یا اینکه در تلاش است که در آن فعالیت نماید.

 

۳ـ تلاش جهت کسب برتری پایداری و بلندمدت در هر یک از رشته­های کاری سازمان با توجه مقتضی به فرصت‌ها و تهدیدهای محیطی داخلی شرکت و قوت و ضعف­های سازمان

 

۴ـ شناسایی وظایف مدیریتی واضح و روشن در سطح سازمان، رشته کاری و سطح وظیفه ­ای

 

۵ـ یک الگوی منسجم، یکپارچه و ترکیبی از تصمیم­ها

 

۶ـ تبیین مشارکت و همکاری‌های اقتصادی و غیراقتصادی که سازمان قصد دارد عاید ذینفعان خود کند.

 

۷ـ تشریح و توصیف نیت استراتژیک سازمان

 

۸ـ توسعه وپرورش شایستگی­های محوری سازمان گرایش دارد.

 

۹ـ روشی است برای سرمایه ­گذاری انتخابی در منابع مشهود و غیرمشهود جهت توسعه توانایی­هایی که برتری رقابتی پایداری را تضمین می­نماید (هکس، ۱۳۸۷: ۱۶).

 

۱۰- تناسب استراتژیک اساس این نگاه به استراتژی به عنوان رابطی بین سازمان و محیط بیرونی اش، مفهوم تناسب استراتژیک است. برای اینکه یک استراتژی موفق باشد، باید هم با محیط بیرونی درونی‌اش اهداف و ارزش‌ها، منابع و قابلیت‌ها، و ساختار و سیستم‌ها ـ سازگار باشد. تصمیمات استراتژیک، چه در حوزه‌ی نظامی چه در حوزه‌ی ‌کسب و کار از سه ویژگی مشترک بهره می­برند: مهم هستند. مستلزم تعهد معنی‌دار منابع می‌باشند. به راحتی برگشت‌پذیر نیستند.

 

۱۱- در مواجهه با تغییر مداوم و رقابت بی‌رحمانه، استراتژی دیگر کمتر به ساختن موقعیت‌های پایدار مزیت رقابتی می‌پردازد و بیشتر در توسعه‌ی پاسخگویی و انعطاف‌پذیری برای خلق مزیت‌های موقتی موفق است. بازآرایی منابع و قابلیت‌ها جهت دستیابی به چنین پاسخگویی، احتمالاً نیازمند تشریک مساعی شرکت‌ها درون شبکه‌ای از اتحادهای استراتژیک است.

 

۱۲- از آنجایی که محیط کسب و کار بسیار بی‌ثبات‌تر و غیرقابل پیش‌بینی‌تر شده است، استراتژی دیگر کمتر به معنای برنامه‌های مفصل است و بیشتر درباره‌ی جستجوی راهکارهای موفقیت می‌باشد. این انتقال از تأکید بر استراتژی به عنوان برنامه و طرح به استراتژی به عنوان جهت و رهبری، به هیچ وجه به معنای تنزل مقام استراتژی نیست. بی‌شک در یک محیط آشفته، استراتژی باید متضمن پاسخگویی و انعطاف‌پذیری باشد. اما دقیقاً در چنین شرایطی است که استراتژی بسیار با اهمیت‌تر می‌شود. زمانی که شرکت درگیر تهدیدهای پیش‌بینی نشده است و در جایی که فرصت­های جدید دائماً پدیدار می شوند، استراتژی تبدیل به یک ابزار حیاتی برای هدایت شرکت در شرایط متلاطم محیطی می گردد.

 

۱۳- استراتژی به سازمان و محیط به عنوان دو جزء وابسته می‌نگرد. سازمان استراتژی را برای مقابله و سازگاری با تغییرات محیطی بکار می‌برد.

 

۱۴- محتوای استراتژی پیچیده است، زیرا شرایط جدیدی را به وجود می‌آورد. با این وصف جزئیات تدوین استراتژی تکراری، ساخت یافته و برنامه‌ریزی شده نیست.

 

۱۵- استراتژی بر وضعیت کلی سازمان اثر می‌گذارد. تصمیم‌های استراتژیک از اهمیت زیادی برخوردارند، زیرا دامنه اثر آنها گسترده است.

 

۱۶- استراتژی صرفاً آگاهانه نیست. استراتژی‌های آگاهانه خودجوش و تحقق یافته با یکدیگر متفاوتند. استراتژی تحقق‌یافته ترکیبی از استراتژی آگاهانه و خودجوش است.

  • milad milad
  • ۰
  • ۰

بکارگیری استراتژی موفق

 

برای بکارگیری استراتژی موفق بنگاه، چهار گروه وسیع از موضوعات باید مورد توجه قرار گیرد:

 

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

 

۱- مرزهای بنگاه: بنگاه چه کاری باید انجام دهد، این کارها چقدر باید بزرگ باشد و بنگاه باید وارد کدام رشته از کسب وکارها شود؟ مرزهای بنگاه تعریف‌کننده‌ی کاری است که بنگاه انجام می‌دهد. مرزها می‌توانند در سه جهت مختلف بسط یابند: افقی، عمودی و شرکتی. مرزهای افقی به سهم بنگاه از بازار کالا یا اساساً اینکه بنگاه چقدر بزرگ است، اشاره دارند. مرزهای عمودی به مجموعه فعالیت‌هایی اشاره دارند که بنگاه خود انجام می‌دهد و همچنین فعالیت‌هایی که طی آنها از بنگاه‌های اختصاصی از بازار خریداری می‌کند. مرزهای حقوقی بنگاه اشاره به مجموعه کسب و کارهای مشخصی دارند که بنگاه در آنها به رقابت می‌پردازد.

 

۲- تجزیه و تحلیل بازار و رقابت: برای صورت‌بندی و اجرای استراتژی‌های موفق، بنگاه‌ باید ماهیت بازارهایی را که در آنها به رقابت می‌پردازند درک کنند.

 

۳- موقعیت و پویایی: موقعیت‌ها و پویایی‌ها مسیر کوتاهی برای تعیین چگونگی و مبانی رقابت بنگاه‌ها به شمار می‌آیند. موقعیت، مفهومی ایستا دارد. موقعیت با قابلیت‌ها و منابعی که زیربنای هر مزیت هزینه‌ای یا ایجادکننده مزیت متمایزی است که بنگاه می‌تواند آن را دارا باشد، ارتباط می‌یابد. پویایی‌ها به چگونگی تجمع منابع و توانمندی‌ها در بنگاه و نیز چگونگی تعدیل بنگاه در طول زمان و در مواجهه با شرایط در حال تغییر اشاره دارند.

 

 

۴- سازماندهی داخلی: سازماندهی، تعیین کننده‌ی چگونگی نظم‌دهی و ترتیب‌بندی اهداف کنشگران فردی در داخل سازمان و متناسب با اهداف کلی بنگاه است.

 

۲-۱-۲- رویکردهای استراتژی موفق

 

۲-۱-۲-۱- بازار محور (سازمان صنعتی)

 

رویکرد اول که بر پایه اقتصاد نئوکلاسیک و به ویژه تئوری‌های مربوط به ساختار صنعت شکل گرفته است، کسب مزیت رقابتی را ناشی از فرصت‌های محیطی می‌داند (رحمان سرشت، ۱۳۸۳: ۳۷۳). ابزارهای تحلیلی مورد استفاده در این دیدگاه، تحلیل زنجیره ارزش سازمان، تحلیل نیروهای رقابتی، استراتژی‌های عمومی، رقابت‌پذیری، خوشه‌ها و مزیت رقابتی ملت‌ها هستند (۱۹۸۰،Porter). بر اساس این نظریه، محیطی که سازمان‌ها در آن فعالیت دارند، همواره درحال تغییر و تحول هستند. اگر سازمان‌ها بخواهند بقا داشته باشند و موفق شوند، باید خود را همواره با تحولات صنعت خود همسو کنند. دیدگاه سازمان صنعتی به قدرت نیروهای محیطی و تغییرات و تحولات محیطی و اثر بلامنازع آنها بر سازمان‌ها اشاره دارد و معتقد است، چه رویدادها تدریجی باشند و چه انقلابی برای بقا باید خود را با این تحولات سازگار سازند. پورتر در دهه ۸۰ با ارائه استراتژی رقابتی، مهمترین سهم را در پیشبرد این رویکرد داشت. وی معتقد است که شرکت‌ها از طریق استراتژیک رقابتی به دنبال تعریف و تدوین رویکردی سودآور و پایدار جهت رقابت در صنعت می‌باشند. (پورتر، ۱۹۹۰، ص ۳۴).

 

۲-۱-۲-۲- منبع محور

 

نویسندگان دیگر با اینکه از دیدگاه اقتصاد نئوکلاسیک بهره گرفتند عقیده داشتند که تنها موضع بازاری عامل مزیت رقابتی نیست وباید نگاهی منبع محور داشت. این دیدگاه به وسیله ورنر فلت (۱۹۸۴) در ادبیات استراتژیک رایج و به وسیله متخصصان دیگر بررسی و تکمیل شده است (حاجی‌پور و مؤمنی، ۱۳۸۸: ۷۷) و مدل‌های آن مورد آزمون در سازمان‌ها قرار گرفته‌اند. یکی از مدل‌های منشعب شده از این دیدگاه، مدل VRIO است که به وسیله بارنی ارائه گردیده که برای شناخت و کسب مزیت رقابتی پایدار در سازمان‌ها به شناخت منبعی که این مزیت را ایجاد می‌کند، می‌پردازد (حاجی‌پور و مؤمنی، ۱۳۸۷: ۱۲۳). هرچند هر دو عامل محیط خارجی و ویژگی‌های درونی سازمان تأثیر به‌سزایی در میزان موفقیت آن خواهند داشت، مدل منبع محور قابلیت‌های محوری به ویژگی‌های درونی سازمان توجه نشان می‌دهد که عبارتست از سرمایه‌های نیمه پایدار محسوس و یا غیرمحسوس. همچنین در مدل منبع محور، ریشه‌ی استراتژی سازمان و نخستین منبع اعتبارات مالی آن، مدیریت پویای منابع و ظرفیت‌های روبه رشد آن است. مقصود از «منابع» آورده‌های انسانی، فیزیکی، سرمایه‌ای و ساختاری است. مجموعه‌ای از منابع هنگامی که به منظور یک فعالیت خاص با یکدیگر ترکیب و تجمیع می‌شوند «توانمندی» نام می‌گیرند. توانمندی‌ها نیز به نوبه خود سبب ایجاد قابلیت‌هایی می‌گردند که در نهایت منبع مزیت وسیعی از منابع و توانمندی‌ها می‌شوند. به عبارت دیگر هنگامی که بازار پیوسته در حال تغییر بوده و رقابت در آن رو به افزایش است،‌ بازگشت و توجه مجدد به عقب جهت ارشاد و هدایت در راستای اخذ تصمیم‌های استراتژیک ‌با مشکلات بسیاری روبرو خواهد بود. با تمرکز بر داخل سازمان و تشخیص نقاط قوت آن،‌ به ویژه مجموعه بی‌بدیل منابع و توانمندی‌های موجود، تصمیم گیرندگان می‌توانند گزینه‌های استراتژیک مناسب‌تری را جهت تشخیص و توزیع منابع و توانمندی‌های خود انتخاب نمایند. در واقع‌ وقتی که محیط خارجی به سرعت هر چه تمام در حال تغییر و پیشرفت است، تنها رویکردهای داخلی مانند رویکرد منبع محور می‌تواند مبنای ثابت و پایداری را در اخذ تصمیمات استراتژیک فراهم نماید. در این شرایط، سازمان‌ها با تغییر رویکردهای استراتژیک کنونی به منابع داخلی خود، به همراه توجیه مزایای آن در عملکرد مواجه شده اند.

 

۲-۱-۲-۳- نیت استراتژیک

 

هامل و پراهالاد بر نقش سازمان‌ها در ساختن محیط‌های خودشان به جای انطباق با صرف با آنها تأکید دارند. آنها با مطالعه تعدادی سازمان جهانی در آمریکای شمالی، اروپا و ژاپن پیشنهاد می‌کنند که آنچه سازمان‌های موفق (مانند هوندا، کوماتسو و کنون) را از ناموفق (مثل جنرال موتورز، کاترپیلار و زیراکس) متمایز می‌کند. مدل‌های ذهنی متفاوت آنها در طراحی استراتژی است. این مطالب یکی از پایه‌های فکری تئوری انتخاب استراتژیک را که فرض می‌کند انطباق یا تناسب با محیط عامل موفقیت‌آمیز است، زیر سؤال می‌برد. هامل و پراهالاد معتقدند که شرکت‌های ناموفق از نسخه‌های تئوری انتخاب استراتژیک بهره می‌گیرند و به دنبال تناسب با محیط هستند. این دیدگاه باعث می‌شود که آنها جاه طلبی‌هایشان را تا حدی که به وسیله منبع در دسترس قابل تحقق باشند محدود کنند. دغدغه اصلی این چنین شرکت‌هایی اتفاقات بازار است و با توانمندی‌های محوری کار ندارند. آنها تناسب را از طریق سازگاری مورد نیاز در رفتارهایشان حفظ می‌کنند و بر نتایج و اهداف مالی متمرکز می‌شوند. این شرکت‌ها به دنبال تحقق هدف‌های مالی از مجرای استراتژی‌های عام هستند تا مزیت رقابتی پایدار خلق شود. هامل و پراهالاد تأکید می‌کنند که رویکرد مذکور موجب تکرار و تقلید می‌شود. آنها اشاره می‌کنند که هیچ مزیت رقابتی پایداری وجود ندارد. در اینجا مدیران صرفاً به دنبال انطباق منابع سازمان با نیازمندی‌های محیطی نیستند. در عوض مدیران از منابع سازمان به روشی خلاقانه بهره می‌گیرند و الزام‌های محیطی را خود خلق می‌کنند. آنها با زیر سؤال بردن ایده انطباق با محیط، پیشنهاد می‌کنند که نیاز به تعامل و یادگیری مداوم است. بنابراین آنها از تئوری انتخاب استراتژیک سنتی به سوی دیدگاه استراتژی به مثابه فرایند یادگیری سازمانی حرکت می‌کنند.

 

۲-۱-۲-۴- تدریج‌گرایی منطقی

 

نویسندگان فراوانی در حوزه مدیریت استراتژیک از عدم اطمینان، ابهام و هدف‌های متناقض مدیران آگاه بوده اند. یکی از مثال‌های نافذ مفهوم تدریج‌گرایی منطقی است. آهسته روی منطقی بیانگر حرکتی است از نگاه مکانیکی تئوری انتخاب استراتژیک ستنی به سمت این نگاه که استراتژی فرایند تغییرهای کوچک مستمر است. این دیدگاه که مزیت رقابتی می‌تواند در دوره زمانی بلند مدت پایدار بماند، به وسیله برخی از صاحب نظران که اشاره به تغییرهای سریع شرایط رقابتی داشتند مورد انتقاد واقع شد. آنها عقیده داشتند شدت رقابت اجازه پایایی مزیت رقابتی به مدت طولانی را نمی‌دهد. از این منظر شرکتی بر شرکت دیگر برتری می‌یابد که بتواند به سرعت و همواره شرایط فعلی را از بین ببرد و پایه‌های جدیدی برای رقابت ایجاد نماید. رقابت نیازمند باز تعریف مزیت‌های رقابتی گسسته و تغییرهای بنیادی در روابط بازار است. موفقیت از نقاط قوت فعلی (طبق دیدگاه منبع محور) ناشی نمی‌شود، بلکه به گسسته‌های متوالی بستگی دارد. این امر سازمان را قادر می‌کند به طور مرتب مزیت‌های رقابتی جدید ولی موقت بسازد. مزیت رقابتی موقتی است و شرکت‌ها مزیت رقابتی خود و دیگران را مختل می‌کنند. اقدام‌ها و واحدهای سازمانی اتصال ضعیفی دارند و رقابت نیازمند اقدام‌های تهاجمی‌است که نباید به دلیل وفاداری و دلسوزی محدود شوند. استراتژی‌های موفق متکی به پایش مستمر، تفسیر، ابتکار، فرصت طلبی و بداهه پردازی هستند.

 

رویکرد انطباقی تدریجی به استراتژی، عقلانیت مخصوص به خود را دارد که کوئین از آن به عنوان «تدریج‌گرایی منطقی» یاد می‌کند. عقلانیت ممتازِ تدریج‌گراییِ منطقی بر اساس پذیرش عقلانیت محدود خود ما استوار شده است: (هپچ،‌۱۳۸۵: ۱۸۳). نظریه‌پردازان هوشمند می‌دانند که همیشه نمی‌توانند به اندازه کافی باهوش باشند تا در مورد همه مسائل پیشاپیش فکر کنند‌ (مینتزبرگ ۱۹۸۷: ۶۹). طرفداران تدریج‌گرایی منطقی با صادق بودن در مورد محدودیت‌هایشان، متعهد می‌شوند که به فرایند آزمون و یادگیری بپردازند. رویکرد تدریج‌گرایی لزوماً رویکردی تاکتیکی نیست. این رویکرد ممکن است با منطقی اساسی یا «قصد استراتژیک» هدایت گردد که هردوی اینها به قدر کافی واضح هستند تا فهمی درست از مسیر را ارائه نمایند و آن‌ قدر گستردگی دارند که مجال انعطاف‌پذیری و فرصت طلبی را در طول مسیر فراهم کنند.

 

سیرت و مارچ (۱۹۶۳)، تربری (۱۹۶۸) و مارچ و اولسن (۱۹۷۶) از جمله افرادی هستند که استدلال کرده‌اند، سازمان‌های انعطاف‌پذیر سازمان‌هایی هستند که اعضای آنها توان یادگیری و پیش‌بینی تغییرات را در محیط‌های خویش دارا می‌باشند و درخصوص امکان‌پذیری جابجایی عوامل داده و ستاده، در جست و جوی منابع دیگری برای بقا، توسعه و حفظ خود هستند و در این زمینه از سازوکار ذخیره‌سازی اطلاعات استفاده می‌کنند. دانکن و ویس (۱۹۷۸) یادگیری سازمانی را به عنوان «فرایندی» می‌دانند که در سازمان عمدتاً از طریق ائتلاف اعضای اصلی گسترش می‌یابد و توانایی کشف این را دارد که چه موقع به تغییرات سازمانی نیاز است و چه نوع تغییراتی می‌توانند ضامن موفقیت آنها در آینده باشد، بنابراین پیش شرط لازم برای انطباق‌پذیری سازمان‌ها یادگیری است. سازمان‌های انطباق‌پذیر، سازمان‌هایی هستند که توانایی یادگیری دارند. یادگیری در خلاء شکل نمی‌گیرد و هر فرایندی به جز یادگیری ناچار است که از فرایند یادگیری تبعیت کند.

 

[۱]. Gradual Adaptive Approach

  • milad milad